یادداشت نسیم نیک

جین ایر
        «فکر می‌کنی می‌توانم بمانم و برای تو به موجود بی مقداری تبدیل شوم؟فکر می‌کنی من یک ماشین هستم؟ ماشینی بدون احساس؟ تو می‌توانی تکه‌های غذای که از دهانم بیرون می‌آید و قطرات آبی که از فنجانم بیرون می‌ریزد را تحمل کنی؟ فکر می‌کنی چون فقیرم، سرشناس نیستم، ساده و بی تکلفم، بی روحم و دل ندارم؟ اشتباه می کنی! من هم به اندازه تو روح دارم، به همان اندازه قلب دارم. من اکنون بر اساس آداب و رسوم با تو حرف نمی زنم. حرف زدنم با تو بر اساس عرف و رسوم جامعه نیست، حتی با جسم فانی ایست که با تو سخن می گویم. این روح من است که به روح تو اشاره دارد، انگار که روح هردویمان از قبر عبور کرده باشد و در محضر خداوند ایستاده باشیم، مساوی و برابر، همان گونه که هستیم.»
بخشی از کتاب جین ایر که خیلی دوستش دارم و شارلوت به خوبی اون ظلمی که به زنان در دوره ویکتوریا وجود داشته رو در این
داستان نشون داده و در واقعیت هم زنان در اون دوره تحول بزرگی رو ایجاد کردند. 
فیلم سینمایی ای هم با همین عنوان و داستان ساخته اند اما لذتی که در خواندن کتابش با جزییات دوست داشتنی اش هست چیز دیگریست:)

«جین ایر» را از طاقچه دریافت کنید
https://taaghche.com/book/3562
      
9

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.