یادداشت زینب

زینب

زینب

1404/3/31

        سلام اوقاتِ تمام شما بخیر باشه " ! 

روزی که این کتاب و تهیه کردم و تصمیم به خوندنش داشتم چقدر همه‌چیز متفاوت بود .(انسان قوطه‌ور در رنج) 
حالا که دارم فکر می‌کنم هیچ‌چیز پایدار نیست و ما انسان‌ها به مرور تبدیل به آدمک‌های غم‌خوار و غم‌دیده تبدیل می‌شیم  .
. . .

این کتاب در غمِ عجیب و حرف‌های ناگفته زیادی نوشته شده بود کتابی کوتاه و حرف‌هایی که تا مدت‌ها مغزِ آدم‌ رو مشغول و حتی آزرده خاطر نگاه‌می‌داره 
((  ما ثروتمند نبودیم، این را گفته‌ام؛اما هیچ چیز واجبی در زندگی‌مان کم نداشتیم . از سوی دیگر ، برخلاف تصوری که اغلب درباره تک فرزند‌ها وجود دارد ، در خانه مرا زیر بال و پر
نگرفتند، ولی دوستم داشتند و به چشم نعمتی گرانبها به من نگاه می‌کردند. تو نرم‌خو و اهل ناز و نوازش بودی ، بوسیدن و در آغوش کشیدن را دوست داشتی . ))

. . .
حرف‌های مانده در دل و به نوعی ابراز غم و احساسات در چندخطی از کاغذ‌های روزگار . آیا مرد معمولی بودن گناه است ؟ . مردان معمولی قهرمان دنیا نیستند اما قهرمان خوانواده‌شان چطور ؟ . خوانواده‌ای هرکدام از ما چه چیز‌هایی نثار ما کرده که گاهاً از آن خبری نداریم و در گذرِ زمان پودر می‌شویم ما که هر چه بودم و هرچه هستیم از وجود و حضور آن‌هاست آرزوهای ما تا کجا بر ما رسیده‌اند و تا کجا حمایت شده‌اند . .

نمی‌دونم اما این و می‌دونم برای اشک ریختن و فکر‌کردن به رنج خودمون و خوانواده گزینه‌ای خوبیه "! 
✨️🗓
      
142

9

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.