یادداشت مهرداد محمدی

زنی در برلین
        سلام.
حال همه ی ما خوب است اما تو باور نکن.
از خانه که می آیی،
یک دستمال سفید، پاکتی سیگار، گزینه ی شعر فروغ، و تحملی طولانی بیاور
احتمال گریستن ما بسیار است!
_
اینبار می خواهم در باره ی کتاب (زنی در برلین) صحبت کنم. این کتاب نخستین بار در برلین در سال  1959 بدون ذکر نام نویسنده منتشر شد. زنی سی و اندی ساله خاطرات خود را از نخستین روزهای اشغال برلین روایت کرده و به موضوع تجاوز به زنان آلمانی توسط ارتش سرخ می پردازد. جامعه ی آلمان پس از انتشار کتاب با شوکی عجیب مواجه می شود. و پس از مرگ (مارتا هیلرز) نویسنده و روزنامه نگار شهیر آلمانی در سال 2001 ‪ مشخص می‌شود نویسنده کتاب او بوده.اینبار  آلمان در شوکی عمیقتر و البته در بهت و حیرت فرو می‌رود.
کتاب آنچنان صریح، بی پرده، تلخ و گزنده است که هر کسی خوانده برنتابیده.
اثری که فاش می کند انسان ها هم سرشت شر و پلیدی می توانند داشته باشند، حتی اگر برای خیرخواهی آمده باشند.
فرم روایی خانم هیلرز در نوشتن خاطره های روزانه اش  بر جذابیت کتاب افزوده. روایت دست اول، ملموس و دردناک از جنگ و زوایای پنهان آن که کمتر به آن پرداخته شده. کتابی متفاوت در ادبیات جنگ. این کتاب چهره ی سیاه جنگ را نشان می دهد. چهره ی سیاهی که نه فقط منجر به نابودی کشورها، فرهنگ و تمدن، بلکه به وقایع وحشتناکی اشاره می‌کند که انسانیت را زیر سئوال می برد.
مگر می شود درد را بیان کرد؟
درد را فقط باید کشید.
اگر درد را می شد بیان کرد که دیگر درد نبود.
تاب آوردن و به زندگی ادامه دادن در میان این همه تجاوز، گرسنگی، محرومیت، ترس و تنهایی به راستی سخت است. به خصوص اگر بدانی روایت ساخته ی ذهن و تخیل نویسنده نیست. بلکه حقیقت است!  تجربه ی زیسته ی اوست!
با مهر.
      
54

20

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.