یادداشت سامان
1403/10/6
ننه دلاور شخصیت عجیب و جالبی بود. هم زمان میخواست هم فرزندانش رو از جنگ حفظ کنه و هر کاری میکرد که اونا درگیر نشند و هم اینکه زیر سایه جنگ میتونست کسب درآمد داشته باشه و روزگار بگذرونه. حفظ تعادل بین این سخت بود و ما در طول نمایش نامه این قضیه رو میخونیم. زندگی در جنگ اینو خوب به ننه دلاور فهمونده بود که جنگ یک نکبت بزرگه و هر کاری باید بکنه تا بچه هاش رو مصون نگه داره ازش ولی از طرفی میدونست این نکبت بزرگ، از نظر مالی میتونه بهش کمک کنه و کاسبی کنه. زیستن زیر سایه جنگ(داستان مربوط به جنگهای سی ساله اروپا در قرن هفدهم میلادی است) این فرمول رو به ننه دلاور یاد داده بود و او این روش رو به عنوان بقا پیدا کرده بود پس مثل یک بند باز حرفه ای که تعادلش رو حین راه رفتن حفظ میکنه، سعی در ایجاد تعادل میکرد. هدف ننه دلاور بقا بود. سپر محافظتی که داشت به این شیوه بود.اما...اما... اما جنگ خیلی قدرتمندتر و سهمگینتر و بیرحمتر از این حرفهاست و هر چه قدر زبر و زرنگ باشی و در یک بازه زمانی کوتاه مدت به اهدافت برسی، میتونه همه چی رو ازت بگیره. میتونه « زندگی » رو ازت بگیره.میتونه همه اونایی که حفظشون میکردی رو ازت بگیره. مردمان عادی تو جنگ بازنده اند و این از واقعیت های انکار نشدنی است. نمایشنامه ننه دلاور و فرزندان او واسه ما مردمان عادی است. پ.ن: داشتم فکر میکردم اگر تو ایران این نمایش اجرا بشه کی برای نقش ننه دلاور مناسبه، که ذهنم رسید به پانتهآ پناهیها
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.