یادداشت

ماجرا فقط این نبود: شش جستار درباره ی زندگی در کنار ادبیات و هنر
        از میان این ۶ جستار، به ترتیب جستار چهارم، دوّم و سوّم برایم جذّآب بودند. کتاب، تک‌جمله‌هایی که به خال می‌زنند و بسیار بسیار درستند، زیاد دارد. جستار چهارم از این نظر خیلی پُربار است. نویسنده فضای حاکم بر یک مهمانی هالیوود را ترسیم می‌کند -که در واقع نمونه‌ای‌ست در یک اشل کوچک، از فضای حاکم بر زندگی انسان‌های امروزی. بخشی از آن را که به خال می‌زند، برای‌تان بازگو می‌کنم: 

«وحشت از مسخرگی بر همه‌ی رفتارها و گفتارها سایه انداخته: آدم‌ها مراقبند چیزی نگویند که باعث شود احمق یا ابله به نظر بیایند. بروزش میل غریبی است به روایت کردن رویدادها همینطور که اتفاق می‌افتند؛ تلاشی برای چنگ زدن به معنایی مشترک از جهان پیرامون. در جواب جوک‌ها نمی‌خندند بلکه می‌گویند: خنده‌دار بود... خیلی بامزه بود. روایت‌های کمی تند و تیز و خارج از عرف، با عبارتِ "دختر ملوسیه، واقعا ملوسه..." خنثی می‌شوند.» ص۸۷

جستار اوّل که در باب «خوشی» بود را که اصلا متوجّه نشدم؛ احتمالا بخاطر سانسوری‌جات بیش از اندازه، و البته نحوه‌ی تعامل نویسنده با خوشی و برداشتی که از این واژه دارد. خوشی ما جهان‌سوّمی‌های قم نشین، خیلی ربطی به خوشی این بندگان خدا ندارد. بگذریم...
      
7

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.