یادداشت صاد
1403/10/22
. برگشتم دارم اِمرسون میخونم. راستش هیچوقت از امرسون خیلی خوشم نیومده. شاید چون به دوستی که نیست پیوندم میزنه و شایدم چون زیادی به نظرم انتزاعی و سفیده. با این حال، به نظر میرسه باید متواضعتر باشم، هفتههای گذشته آدمها بارها بهم یادآوری کردن خودت مگه کی بودی؟ بخشی از این «باز به خود برگشتن» و از ایدهها نقد و چالش بیرون کشیدن رو اتفاقا که از خود امرسون یاد گرفتم. به علاوه اینکه امرسون برای من تیغ دولبهست اگه برگردیم به «self-reliance» به نظر میرسه امرسون هموناندازه که طرفدار از این شاخه به اون شاخه پریدن و از ایدههای نو شنیدنه، به همون اندازه هم ضروری میدونه که به چیزی درونت تکیه کنی و ایده رو به چالش بکشی و در نهایت از آن خودت کنی. چیزی درون خودت؟ چه چیزی؟ چه چیز کوفتیای هست که بشه بهش برگشت و مطمئن بود که اونجاست و «باید» اونجا باشه؟ به نظر میرسه وقتی داریم از هستی و جهان و معنا و متافیزیک حرف میزنم امرسون برای من انتزاعیه ولی وقتی قراره برگردیم به کنشهای روزمره چی؟ من هنوز تازهم، هنوز از مواجهه شگفتزده میشم و به ایدهها گیر میکنم، ایدهها منو با خودشون میبرن. اول اقتصاد، بعد تاریخ، بعد جنسیت، نژاد، ادبیات، هنر و هرجا که چیزی برای دیدن باشه. دوستی که حالا کمتر دوستمه خیلی قبلتر بهم توصیه کرده بود امرسون بخونم، میپذیرم که اینطور نمیشه دووم آورد و بیمار شدم انقدر یه چنگال به این کیک زدم و یه گاز از اون شیرینی دهن گذاشتم. یواشکی دورهی «شعر مدرن آمریکا» رو فالگوش وایمیستم و از حسرت و هیجان به خودم میلرزم. فشل شدم و مغزم همهجاست. از این جهت امرسون سیلی درستیست، شات قهوهی سر صبح و لیموی قبل عرقه که هوشیارت میکنه. قُلابت رو برای ایدهای که این همه سال درون خودت نگه داشتی سِفتتر کن ولی چشم و گوشت رو هم نبند. امرسون همون اندازه که تاکید داره لازمه به خودت متکی باشی تشویقت میکنه چیزی خارج دایرهت رو ببینی. بقیه بهت میگن این و اون جالب نیست؟ به جهنم. بیخود نیست که روح آمریکایی امرسون رو میپرسته. شاید همینم اول مانع شده چیزی از امرسون برای خودم بردارم. امرسون معتقده باید جرئت کنی متزلزل و در مسیر باشی، جرئت کنی بیثبات باشی. شگفتانگیزه که امرسون بارها و بارها ترغیبت میکنه تو دام ثبات عقیدتیای که جامعه ازت خواسته نیوفتی. همینم به نظرم self-reliance امرسون رو به فاشیسم بدل نمیکنه. امرسون معتقده باید اجازه بدی که احمق ببیننت، به هرحال جامعه بارها و بارها به تک تک ما تفهیم کرده که ازمون ثبات عقیدتی میخواد. کافیه امروز بگی دموکراتی و فردا بدل شی به آنارشیست، احمق خطابت میکنن و ضعیف قلمداد میشی. فتیش ثبات عقیدتی فراگیر و پررنگه و امرسون تاکید میکنه از همینه که باید فرار کنیم. بخون، ببین، هیجانزده شو ولی به خودت برگرد، در عین حال «خود»ت رو پروژهای بلندمدت ببین که بین تغییر و اتکا در نوسانه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.