یادداشت Melorin:))

Melorin:))

Melorin:))

1403/5/20

        داستان  درمورد پسری به نام سروشِ که می‌خواد با عشق چندساله اش یعنی الهه ازدواج کنه، اما با مخالفت سرسختانه‌ی پدر روبه رو میشه. پدرِ سروش که فرد ثروتمندی هم هست معتقده که سروش نباید با دخترِ بی بندوباری مثل الهه ازدواج کنه و  خودسرانه به خواستگاری دختر یکی از دوستهایش می‌ره. از همین جا دعواها و نزاع های بین پدر و پسر بالا میگیره و جو خونه متشنج میشه. مادر سروش(شیرین) که بیماری قلبی داره، نمیتونه جو خونه رو تحمل کنه و دچار سکته قلبی میشه. سروش در بیمارستان نذر می‌کنه که اگر مادرش سالم و سلامت بمونه به حرف پدرش گوش کنه‌و.....
داستان بیشتر برای عبرت پدرومادرها و پیشنهاد روش تربیتی به اون هاست. ما در کتاب با روحیات مختلفِ اشخاصِ مختلفی رو به رو میشیم که گاهی ضد هم‌دیگر یا خواسته ی قلبیِ خودشونن. 
پیشنهاد می‌کنم اگر که می‌خواید کتاب رو بخونید با دید وسیع تری به ماجراها نگاه کنید و سعی کنید مقصود اندزانه ی نویسنده رو متوجه شین. من راستش خیلی با پایانش ارتباط خوبی نگرفتم ولی امیدوارم شما خوشتون بیاد...
      
34

11

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.