یادداشت Parya
1403/4/6
4.0
5
فرض کنید می خواید یه کتاب درباره قدرت رسانه و تاثیر تبلیغات بر مردم بنویسید، احتمالا آخرین ایده ای به ذهنتون می رسه قانع کردن خواننده ها با به تصویر کشیدن جامعه ایه که نوجوون های خودش رو به صورت قانونی قطعه قطعه می کنه و از اعضای بدن اون ها در تجارت ، بیمارستان ها، خیریه ها و ... استفاده می کنه. سوال) آیا واقا مردم این جامعه احمقن؟ یا قدرت رسانه واقعا این قدر زیاده؟ من فکر می کنم گزینه دوم درست تر باشه. رسانه بهترین روش برای پیشرفت و اصلاح یه جامعه و همین طور بهترین وسیله برای تخریب یه جامعه است. و فکر می کنم که هدف نویسنده از نوشتن چنین کتابی انتقال این مفهوم بوده.(ممکنه بگید که ممکن نیست یه خانواده چنین کاری رو با بچه هاشون بکنن ولی خب توصیه می کنم یه خورده با دقت نگاه کنید. اون وقت متوجه می شید خیلی از خانواده ها همین الان هم دارن با دلیل خیر و صلاح فرزندان اوضاع اون ها رو بد تر می کنن. می دونم این در حد تیکه تیکه کردن طرف به خاطر خیر و صلاحش نیست ولی خودم با این نگاه بهتر با کتاب ارتباط برقرار کردم.) سیر داستان این کتاب سیاله. شروع کتاب پر هیجان اما روتین و قابل پیش بینیه. با این حال در کل کتاب احساس اضطراب ولتون نمی کنه و نا خودآگاه نصف کتاب رو نیم خیز می خونید😅 از اواسط کتاب هیجان بیشتر می شه و تا آخر ادامه پیدا می کنه. نکته ای که باید بگم اینه که این کتاب تا حدی چندش آوره ، یعنی یه سری توصیفاتی درباره گسستگی و اینا داخلش هست که ممکنه دوست نداشته باشید اما واقعا اون به دیوار زل زدن بعد از این قسمت ها یه چیز دیگه است. سوالا و چالش هایی که برای آدم به وجود می آره خوبن. و این که احتمالا بعد از این قسمت ها می شینید حسابی به زندگی تون فکر می کنید و خیلی از باور هایی که تا الان داشتید رو دوباره برسی کنید. شخصیت پردازی کتاب مناسبه. با این که همه شخصیت ها نوجون های معمولی هستن، اما منحصر به فردن و نقاط ضعف و قوت خودشون رو دارن . عده ای با گسستگی موافق ان و عده ای با گسستگی مخالف ان ؛ یه جورایی تصویری از جامعه ای توش زندگی می کنن منعکس می کنن و کاملا از جامعه اشون تاثیر پذیرفته ان. اما بعضی از کاراشون رو اعصابه😑 . ارتباط بین شخصیت ها هم خوب ایجاد شده. هرچند دعوا های کانر و رولاند رو زیاد درک نمی کردم. به نظرم توی اون همه جریان و ماجرا دعوا سر رئیس بودن و این داستان ها یه خورده عجیب بود. یکی از نقاط ضعف کتاب یکنواخت نبودن ترجمه بود. یعنی بعضی جا ها درست مثل قلم نویسنده نوشته شده بود و حس و حال کتاب رو به خوبی بهت انتقال می داد اما بعضی جاها اون قدر ساده ترجمه شده که انگار یه نفر داشت داستان رو برات تعریف می کرد. این قضیه باعث شده بود بعضی از مکالمات شخصیت ها خیلی سطحی به نظر برسه. رومنس کتاب یه عاشقانه قابل پیش بینی و به نظرم جزئی بود. تو جلد اول زیاد بهش پرداخته نشده بود و زیاد به چشم نمی اومد. بیشتر تمرکز کتاب روی مسائل دیگه بود. در آخر فکر می کنم گسسته از اون کتاب هایی عه که تا چند سال هر وقت به یادش بیفتم دوباره ذهنم رو به چالش بکشه و ساعت ها درگیر کنه.فکر کنم همین قضیه با ارزش بودنش رو اثبات کنه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.