یادداشت زهرا میکائیلی

        داستان پسر بچه‌ای که پدرش را در حادثه‌ی ۱۱ سپتامبر از دست می‌دهد و بطور اتفاقی در وسایل پدرش کلیدی پیدا می‌کند که به نظرش می‌تواند او را به پدر نزدیکتر کند. 
او به دنبال حل معمای کلید در نیویورک راه می‌افتد و در همین حین با ماجرای زندگی پدربزرگ و مادربزرگش _که بعد از جنگ جهانی دوم به آمریکا مهاجرت کرده‌اند_ آشنا می‌شویم.

نیمه‌ی اول کتاب برایم جذابیت بیشتری داشت. در نیمه‌ی دوم کم‌کم احساس کردم توضیحات اضافه هستند و همه‌ی آنچه باید بدانیم را فهمیده‌ایم.

یک نکته‌ای هم که دوست نداشتم این بود که راستش نمی‌فهمیدم چطور یک پسربچه‌ی کوچک این‌قدر فحش‌های جنسی و زشت بلد است _آن هم پسری که خیلی به مطالب علمی علاقه‌مند است و دائم با پدرش مشغول اختراع و کشف بوده‌اند_ و چرا مادربزرگش سه سال بعد (یعنی وقتی این بچه حداکثر ۱۲_۱۳ ساله است) نامه‌هایی تا آن حد باز و مکشوف!! برایش نوشته و ریز جزئیات زناشویی خودش و خواهرش را برای یک پسر نوجوان بازگو کرده است؟!

*پیچیدگی نیمه‌ی اول داستان و خانه به خانه دنبال سرنخ گشتن و دیدار با آدم‌های متفاوت را خیلی دوست داشتم.

**باید ۴ ستاره می‌دادم ولی کشدار شدن زیاد و همان نکات منفی بالا( که برایم اهمیت دارند) نیم ستاره دیگر کم کرد.
      
29

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.