بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت سایه عباسی

                #بار_دیگر_شهری_که_دوست_میداشتم

شاعرانه و عاشقانه اما پر از غم.فهمیدن این کتاب به آسانی کتاب های دیگر که قصه ای از جایی شروع میشود و به انتها میرسد نیست. یا آنهای دیگر که نویسنده فکر میکند با پس و پیش کردن زمان خیلی فن زده است.یا حتی آنهای دیگر که نویسنده با استفاده از جریان سیال ذهن میخواهد پریشانی اش را نشان دهد.نثر شاعرانه کتاب با خاطراتی که ترتیب زمانی به یاد آمدنشان مشخص نیست خواندنش را برای خیلی ها مشکل کرده است.اما داستان بسیار ساده است.همان قصه عشق است که جدایی تلخش کرده است.

پسر رعیت و کشاورز زاده ای از کودکی همبازی دختر خان است.عاشق هم میشوند.میخواهند ازدواج کنند.همه مخالف هستند.پسر با هلیا به روستای کوچکی به نام چمخاله فرار میکنند و در خانه ای روستایی زندگی میکنند.دختر تاب سختی های زندگی در روستا را نمی آورد و به شهر برمیگردد.پسر با اینکه یازده سال دوری را تحمل میکند اما در آخر او هم به همان شهر زادگاهش برمیگردد.در شهر زادگاهش متوجه میشود در سالهای نبودنش مادرش از دنیا رفته و پدر طردش میکند.


جمله های شعرگونه و پر احساس کتاب آنقدر بر جانم مینشیند که چند بار آنها را با خود تکرار میکنم.وای از انتخاب واژگان و ترکیب آنها با هم که چه میکند با دل.کتاب را با صدای پیام دهکردی گوش دادم و دلم در هر جمله به سویی کشیده شد.گاهی به دنیای پاک کودکی راوی،زمانی شور و شیدایی نوجوانی اش و بعد روزگار عشق و دلدادگی جوانی اش ،حرمان جدایی اش و زهر تنهایی اش و داغ های بر دل مانده اش...نادر ابراهیمی با هنرمندی تمام داستان دو خطی ساده ای را چنان دلبرانه با نابترین واژگان بیان میکند که از خط به خطش لذت میبری و تا سالها جملاتش در ذهنت ماندگار میشود.


#بار_دیگر_شهری_که_دوست_میداشتم 
#نادر_ابراهیمی
#پیام_دهکردی
#کتابی_که_شنیدم
#اونی_که_قلم_نادرو_دوس_داره_منو_درکم_میکنه
#هلیا


🌸سایه🌸

@sayeh_sayeh
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.