یادداشت سمی

سمی

سمی

6 روز پیش

        من یک گوشه ای ایستاده بودم و نگاهش میکردم و دلم می خواست بروم طرفش و دستش را بگیرم و بگویم آنا اوچیم من تو را میشناسم. از این زندگی کوفتی خیری ندیدی؛ این از آن جمله های محبوب مادرم بود.وقتی ناراحت بود میگفت.
#خانه_لهستانی_ها 
#مرجان_شیرمحمدی
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.