یادداشت ⋆。˚ ☁︎˚。⋆Mahlin *ੈ✩‧₊˚

فابل...
وا
        فابل...
وااااای فقط میتونم بگم که عاشقشممممم. عاشق فابل، وست، ولا، آستر، پاژ و همیش...
این اکیپ پر دردسر🤣😭
کتاب شروع جالبی داشت. اواسط کتاب اتفاقات خاصی
 نمی افتاد ولی من نمیتونم بگم که روند کندی داشت چون حتی اگه این طور باشه من اصلا احساسش نکردم‌ و باعث ریدینگ اسلامپم نشد بلکه خیلی هم منو به خوندن سوق میداد...
بیشتر وایب کتاب رو دوست داشتم. وقتی میخوندم بوی دریا و ساحل رو احساس می کردم و صدای موج ها رو 
می شنیدم.  به معنی واقعی آرامش، هیجان، استرس و ذوق رو احساس کردم مخصوصا صفحات ۲۹۷ و ۲۹۸ واااای😅😭😭😭😭اصلا فکرشو نمی کردمممم ....
و اینکه کتاب جای خیلیییی حساسی تموم میشه و پیشنهاد میکنم که حتما همنام رو کنار دستتون داشته باشید!! 
❌خطر اسپویل❌

❌وااای اصلا فکر نمیکروم وست که اونقدر خشک و بی روح رفتار میکرد یه دفعه بزنه به سرش و  اون کارو زیر آب انجام بده یا به همه چی اعتراف کنه. اونم این قدر ناگهانی‌!!
وااای خیلی ذوق کردم وقتی گفت عاشقت شدم😭😥
و وقتی فهمیدم ولا خواهرشه خیلی خوشحال شدم! فکر کردم با یه مثلث عشقی طرفم و حالم گرفته شد ولی خوشبختانه نبود😅😁
اما پایان کتاب! کلاو؟؟ 
یعنی چییییی😐😐😐وای وست دیوونه میشههههه!!!
پ ن: ولی موهای قرمز فابل و جوری که اواخر کتاب خوشحال بود و یه دفعه همه چیز نابود شد... ❌ 

پ ن: یه سوال چرا نشر مجازی این قدر سانسورش کرده؟؟؟ بیشتر  کتاب های این نشر یا سانسور ندارن یا خیلیییی کمه اما فابل؟؟ نمیفهمم.
پ ن: چرا این قدر دوست دارم داستان رو از زبون وست بخونممم. احساس میکنم خیلی میتونه بهتر باشهههه😭😭❤
برم سراغ همنام...
از همین الان میدونم قراره با تموم‌ شدن این مجموعه دیوونه بشم...
      
43

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.