یادداشت نعیمک
1403/9/24
وقتی اسم لوین را جستجو کردم، فهمیدم نویسندۀ «بچۀ رزمری» است که پولانسکی فیلمی از اثرش ساخته. بعداً فهمیدم از همین داستان هم دو فیلم ساخته شده. عجیبترین ویژگی کتاب برای من فمنیستی بودنش بود. وقتی آثار قدیمی را میخوانیم و میبینیم به مسئلۀ زنان پرداختند سعی میکنیم مفاهیم فمنیستی را از آنها بکشیم بیرون. مثلاً در شاهنامه میگردیم زنان قوی را پیدا میکنیم و آنها را به مفاهیم امروزی وصل میکنیم اما این داستان خیلی واضح دغدغۀ فمنیستی دارد و در خود کتاب هم اشاره میکند. ماجرا داستان زنی است که همراه خانوادهاش به محلۀ جدیدی آمدهاند و میبیند تمام زنان مشغول کارهای خانه هستند و انگار هیچ کار دیگری دوست دارند. انجمن زنان محله هم سالها قبل منحل شده و کسی دلیلش را نمیگوید. چند وقت که میگذرد تنها دوستان جوآنا (شخصیت اصلی داستان) میکنند و به آدمهایی تبدیل میشوند که فقط کار خانه برایشان ارزش است. واقعیتش ماجرا کمکم ترسناک میشود وقتی ما هم همراه جوآنا فرضهایی را برای خودمان درست میکنیم و انگار کل محله علیه ما قد علم کردند تا ما را هم تبدیل به زنی بلهقربانگو کنند. تعلیق داستان درست و بدون اضافهکاری است و نویسنده سعی نکرده ایدههای خودش را بچپاند و واقعاً یک داستان پرکشش برای ما تعریف میکند. ویژگی دیگر داستان شهامت نویسنده در پایانبندی است. ما نمیفهمیم چه اتفاقی برای زنان افتاده و همین قضیه را ترسناکتر میکند. انگار هر اتفاقی هم باشد فرقی نمیکند و در نهایت زنان تبدیل به موجودی دیگر میشوند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.