یادداشت محدثه سلمانی
1404/1/12
بعد از خوندن کتاب " پپ گواردیولا، پیروزی به روایت دیگر" بین عناوین ورزشی چشمم به این کتاب افتاد و مشتاق شدم ببینم سبک مربی گری گواردیولا بعد از گذشت چندسال و توی یک کشور دیگه چه تغییراتی کرده. سیتی پپ درباره سیتی سال های ۲۰۱۶تا ۲۰۱۹عه.فصل های کتاب یک در میون هستن و یک فصل درباره افراد باشگاه و یک فصل درباره یک بازی یا یک رقیب یا هر اتفاقی که نمود بیرونی داشته. نویسنده کتاب یک ژورنالیست ورزشیه که گواردیولا رو از دوران بازی در بارسلونا می شناخته، در دوره مربی گریش در بارسلونا و بایرن در بارسلون و مونیخ حضور داشته و نهایتا با پیوستن گواردیولا به سیتی به منچستر اومده. نویسنده دوم کتاب هم یک انگلیسی جوانه که نویسنده اصلی برای متعادل کردن و منصفانه کردن کتابش باهاش همکاری کرده. از سبک کتاب خوشم اومد. کتاب درباره افرادی نوشته که کمتر توی فوتبال به چشم می آن اما کارهای روزمره و مهمی رو انجام میدن که بخش مهمی از موفقیت تیمه. شستن هر روزه لباس ها، پوشیدن کفش بازیکن ها قبل از تمرین تا نرم بشن و پاشون رو نزنن، گردوندن رستوران و بوفه ای که باید برای بازیکن هایی از چندین ملیت غذای سالم و اشتهاآور آماده کنه، آنالیز عملکرد نفر به نفر بازیکن ها و تدارک دیدن برنامه بدنسازی و ماساژ و ریکاوری برای هرکس، ایجاد تعادل بین حضور باشگاه در رسانه ها و حفظ آرامش افراد و هزارتا کار دیگه که خروجیش عملکرد خوب تیم در زمین بازیه. درباره بازیکن ها، نویسنده به بازیکن هایی که توی یک پست بازی می کردن مشترکا یک فصل اختصاص داده بود و درباره اهمیت اون پست، ویژگی هایی که باعث جذب بازیکن شده بود و روند رشد بازیکن در پستش و احیانا علت کنار گذاشته شدنش صحبت کرده بود. خیلی خیلی از خوندن درباره یک تیم لذت بردم. انگار توی باشگاه بودم و رفت و آمد هر روزه آدم ها و کارهای جاری باشگاه رو می دیدم که بی وقفه انجام می شدن و هرکسی اون چنان وظیفه خودش رو جدی می گرفت انگار پیروزی تیم به جدی تر کار کردن اون وابسته است. فضای مثبت و روحیه جمعی قوی باشگاه، که مشخصه طبیعی یک تیم موفقه، برام الهام بخش بود. خب،طبیعتا هوادار یک مربی و هوادار یک تیم نمیان کتابی بنویسن و توش درباره اشکالات تیم و دعواهای درون رختکن و هرچیز منفی دیگه ای صحبت کنن اما بازهم می تونستم از نحوه نگارش بفهمم که با چجور تیم و آدم هایی طرفم. اغلب افراد تیم به خاطر مسئولیت پذیری، پرتلاش بودن،رفتار حرفه ای و روحیه کار جمعی شون تحسین شده بودن نه ستاره بودن و یا هر نوع عملکرد یا موفقیت انفرادی و این خودش نشان دهنده ارزش های حاکم بر تیمه. از بازی هایی که توی کتاب درباره شون صحبت شده بود مطلقا چیزی یادم نمی اومد. اون سال ها من اواخر دبیرستان و اوایل دوره دانشجویی بودم و درگیر تر از اونی بودم که لیگ جزیره رو دنبال کنم. چندتا برداشتی که از خوندن کتاب داشتم این ها بودن: درباره تفاوت روحیات اسپانیایی ها و انگلیسی ها و میزان تعصب فوتبالی انگلیسی ها می دونستم اما نمی دونستم فوتبال انگلیس اینقدر فشرده ست. مسابقات داخلی انگلیس به علاوه لیگ قهرمانان و تداخلش با بازی های ملی واقعا نفسگیره. تعجبی نداره که بازیکن ها دائما مصدوم می شن. فلسفه فوتبالی گواردیولا همون فلسفه فوتبالی بارسلوناش بود و این خیلی عجیبه. فوتبال انگلستان فشرده تر و خشن تر و پر برخوردتر از فوتبال اسپانیاست و بازیکنان سیتی برخلاف بارسای گواردیولا، که اغلب از لاماسیا اومده بودن و کاتالان بودن، ملیت های مختلف و خصوصیات فیزیکی متنوعی داشتن اما دقیقا همون سبک بازی رو اجرا می کردن. شخصیت گواردیولا طی این سال ها تغییری نکرده بود.کمالگرا، مقید به اصول خودش و قدردان نسبت به تک تک افرادی که توی باشگاه تلاش می کنن.فقط اینکه گواردیولا توی سیتی کمتر تحت فشاره. مربی گری تیمی که تو رو فقط مربی می بینن خیلی آسون تر از مربی گری تیمیه که بچه خودشون، خروجی مدرسه فوتبالشون، اسطوره شون، بازیکن سابق شون و الگوی اجتماعی شون هستی.به وضوح رابطه گواردیولا با بازیکن هاش در سیتی کمتر از بازیکن های بارسا احساسی بود. شباهت دیگه ای که بین بارسا و سیتی پپ چشمم رو گرفت منش مشابه بازیکن های هردو تیم بود. هردو تیم عمدتا از بازیکن های ساده، جدی و فروتنی تشکیل شده بودن که آرزو نداشتن بصورت انفرادی خیلی مورد توجه باشن. بین بازیکن ها کوین دی بروین و رحیم استرلینگ رو دوست داشتم و از دست مندی خیلی حرص خوردم:) از مسئولین تدارکات تیم هم خیلی خوشم اومد. پ.ن: خفه شدم از بس گواردیولا گواردیولا کردم:) پ.ن: این یادداشت رو در بدترین روزهای سیتی نوشتم:))
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.