یادداشت آریانا سلطانی
1403/10/11
. مادر اثر ماکسیم گورکی . در دوبخش قصد دارم در مورد این کتاب صحبت کنم. بخش اول معرفی کتاب و بخش دوم نقد اون. . بخش اول: کتاب اثری است از ماکسیم گورکی، یکی از بزرگترین نویسندگان مکتب رئالیسم سوسیالیستی(واقع نگری سوسیالیستی) که سرگذشت مردمی کارگر و درگیر با استبداد رو بیان میکنه در روسیه تزاری. روسیه ای که په لاگی مادر پاول ولاسف در اون زندگی میکنه و این مادر نماد روسه ی رنج کشیده به نظر میرسه و مادریه به نمایندگی از مادر های تمام سرزمین که شاهد درد و رنج های فرزندان خودشون هستن. تاریخ وقایع کتاب در محور اوایل قرن بیستم و یا اواخر قرن نوزدهم میچرخه که حکومت نزاری روسیه با ظلم و استبداد مردم رو درگیر فقر کرده و از کارگر ها و دهقانان برای به دست اوردن ثروت بیشتر سواستفاده میکنه و کسی اگر برای حق خودش اعتراضی بکنه سریعا با زور سرکوب میشه. نمادی از یک حکومت توتالیتر و زورگو و مستبد! کتاب ریتم کندی داره و به جز شروع و پایان بینظیر خودش که قسمت پایانی مربوط به محاکمه معترضین میشه، کمی کشش پایینی ایجاد میکنه. پر از جملات زیبا و کوبنده از دهان افرادیه که عصیان زده در پی آزادی از زنجیر های ظلم دست به اعتراض میزنن و به جرعت میشه گفت بعضی جملات کتاب و دیالوگ های اون میتونه رده بالایی در حق طلبی داشته باشه. اگر دوست داشتید میتونید کتاب رو برای فهمیدن فضای اجتماعی اون زمان، و وضعیت معیشتی مردم اون زمان و وضعیت رشد سوسیالیسم و کمونیسم در روسیه. بخونید و لذت ببرید. . قسمت دوم: . در باب نقد این کتاب، میتوانم بگویم کتابی بود پر از شعار های زیبا و انقلابی، پر از درد و رنج و میل به مقابله با استبداد . اما فقط شعار هایی برای تحکیم ایدئولوژی ای که کشنده و خطرناک است! در این کتاب جملات خطرناکی را از مبارزین این حزب میشنویم. سوسیالیسم در روسیه به گونه ای پا گرفت که به خودش اجازه میداد حتی فرزند خودشان را فدا کنند و به دست خود به هلاکت برسانند برای منافع حزب و مرام و رفقای خود. این ایدئولوژی به خود حق میداد برای رسیدن به هدف حزب، حتی ترور و کشتار صورت بگیرد. و فقط منافع اکثریت بر منافع فرد مهم شمرده میشد(کسانی که رمان 1984 ارول را خوانده باشن میتوانند فضا را درک کنند) . در واقع کتاب، تشویقی بود برای رسیدن به یک ایدئولوژی ولی ادعای دموکراسی نیز میکرد. در حالی که حقیقت مطلق را از یک حزب میدانست. به قول کامو:(کسانی که مدعی اند همه چیز را میدانند و همه چیز را میتوانند درست کنند، در نهایت به این نتیجه میرسند که همه را باید کشت!). . این کتاب نشان میداد که مادر ها باید فرزندان خودشان را فدا کنند برای رسیدن به اهداف حزب و کشته شدن انسان ها برای منافع سوسیالیسم ایرادی ندارد. . اشکان فدایی، رپری زیرزمینی در اهنگی میگفت: یاد میدن که فرزند شهید هست کلید بهشت! دقیقا یاد این قسمت افتادم. دقیقا تمامی احزاب خطرناک چنین دیدی دارند که آموزش میدهند برای منافع قدرت طلبان انقلابی باید خون فدا شود.هرچند که با کشتار باشد! کامو در جای دیگری ذکر میکند: اندیشه های تاریخی محض امدند به گفتند که بودن، عمل کردن است.انقلاب ما برای به دست اوردن هستی تازه ای است که باید در عمل و خارج از هرگونه مقررات اخلاقی به وجود اوریم! برای همین این انقلاب محکوم است که تنها برای تاریخ و همراه با ترور زندگی کند. . دقیقا وضعیت رشد سوسیالیسم در روسیه که از مارکسیست ها و نیچه و هگل جملاتی میدزدیدند برای تفسیر و تایید بر درستی و حقانیت نظرات خودشان، بر همین پایه و اساس بود. آنها به قول کامو عصیان را برگزیدند. زیرا که اربابان خون آنها را مکیده و ستم میکردند. حق بر عصیان داشتند. اما در مقابل بعد از نفی و انکار الهیات ستم کار و اربابان زورگو، دست به نفی خودشان نیز زدند و نمونه آن کشتار های قرن بیستم از دهه سی تا چهل روسیه شوروی بود.. . انها برای آزادی میجنگیدند ولی هرکجا آزادی رشد بکند قدرتمندان آزادانه قدرت را دست میگیرند تا نا عدالتی گسترش پیدا کند(کامو) و انها عدالت را برابری میدانستند. در حالی که برابری به تعبیر آنها برابر بودن عقاید نیز بود و این یعنی کشتن روح دموکراسی و آزادی بیان که در شوروی تا سال (1989) شاهد نظامی غیر انسانی بودیم! وقتی استالین روی کار امد دست به تقدیر از گورکی زد زیرا گورکی خوب بلد بود روی گنداب ها ظاهری زیبا بنا کند و ادبیات را سیاسی و آلوده تحویل انها دهد. در حدی که انکار او مبنی بر اینکه پروژهٔ بازسازی کانال دریای سفید به بالتیک منجر به مرگ حتی یک زندانی نشدهاست با استناد به شواهد متعدد دال بر مرگ هزاران زندانی که نه فقط در طول شب بلکه حتی در سرمای وسط روز به دلیل نبود غذا وسرپناه کافی از یخ زدند زیر سوال رفت. . ادبیات وقتی برای استبداد به کار رود تا به رشد آن کمک کند، آلوده است و باید آن را شناخت و در مقابل آلودگی هایش ایستاد! . در انتها سختی از کامو که میگفت: عصیانگر پوچگرا شاید برای خودش نوعی ازادی را بخواهد، اگر رفتارش از روی منطق باشد به هیچ روی حق نابودی ازادی و هستی دیگران را نمیخواهد! .
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.