یادداشت فاطمه آزاد

        هر دفعه که میخونمش همش نگرانم که یکی از اون طرف خونه داد نزنه و بگه:" باز چِت شده؟ چرا داری اینقدر بلند بلند میخندی؟"
اونا راست میگن
متن کتاب و لهجه ی محسن و همچنین آشنا بودن موقعیت ها، باعث میشه من از ته دل و با صدای بلند بخندم 
لهجه ی بجنوردی محسن و توصیفش از زندگی برای منی که هم بچه ی دهاتم و هم از دیار خراسانم، اشنایه 
وقتی بی بی میگه :الهی گُلَه نخوری 
یا وقتی به رانیتیدین میگه :رامین تی تی ،یاد حاج خانم میفتم که به واتساپ میگه آتساپ به فشار میگن :فچار 
و بله درست متوجه شدین من خیلی ازش خوشم اومده...
من دلم میخواست این کتاب رو وقتی یه نوجوون دبیرستانی بودم میخوندم تا بتونم از نقشه های محسن برای مدرسه استفاده کنم مثلا به جای قره قروت،پِشکل گوسفند به رفیقام بفروشم و بعد هرهر بخندم 😆اما خب حیف که دیر پیدا کردمش 
و چه خوب که الان رفتم سراغش ،اون هم بعنوان اولین کتاب سال ۱۴۰۴،  وقتی که هی کتابا رو نصفه ول میکردم .
دوسش داشتوم و از خوندنش لذت بُردوم شما هم بِخانِن و لذت بُبُرِن... 📚✨️☺️/ [۲۱ تیرماه ۱۴۰۴]
      
23

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.