یادداشت امیرحسین محمودی
1403/2/14
4.3
16
آیتالله خامنهای دربارهی روژه مارتین دوگار نویسندهی فرانسوی و رمانش «خانوادهی تیبو» نیز چند باری سخن گفته است؛ «اگر از یک آدم مادی که در راه وطن خودش را دارد فدا میکند، آن وقتی که در بحبوحه و تنور احساسات میگدازد یک نفر او را بکشد کنار و بگوید آقا! شما چرا خودت را از دست میدهی. تو بمیری که چه شود؟ میخواهی تو بمیری که وطن زنده باشد! وقتی تو نیستی این وطن باشد یا نباشد چه فایدهای دارد؟ چرا و به چه جهت تو بمیری تا دیگری زندگی کند؟ البته این را مادیگرا اقرار نمیکند بلکه اگر به مادیگرا بگویید در جواب هدفهای عالی، وجدان و از این قبیل چیزها را میگوید. لکن این اعتراف را در گوشه و کنار سخنان هوشمندانشان میشود مشاهده کرد.» در جای دیگر فرموده اند: من یک کتابی را از روژه مارتین دوگار نویسندهی فرانسوی که رمانی نوشته به نام «خانوادهی تیبو» خواندهام. به فارسی هم ترجمه شده و من چون با این نوشتههای هنری از قدیم آشنا بودهام، گاهی اوقات این چیزها را میبینم و نکات مهمی در اینها پیدا میکنم. این ظاهراً از اومانیستهای قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است. این انسانیتگراها که معتقد بودند عشق به انسان و انسانیت و علاقه و وجدان انسانی میتواند پرکنندهی خلاء اندیشهی مذهبی و ایمان مذهبیو جاذبهی مذهبی باشد، اینها قبل از رواج مارکسیسم خیلی کتاب مینوشتند و این روژه مارتین هم جزو آنهاست که خیلی خوب در کتابش قضیه را تشریح میکند. البته نه این که بخواهد این را بگوید بلکه از زبان قهرمان داستانش که در هنگام یک بیماری لاعلاج با خودش فکر میکند فایده تلاش من چه بود و یادداشتهایش را مینویسد حقایقی را که تفکر اومانیستی به انسان میدهد و آن احساس ناگزیر این تفکر اومانسیتی را کاملا مشخص میکند و آن جا کاملا میشود این را فهمید. او میگوید فایدهی زندگی کردن همین است که تو لذت ببری! واقعاً طبق تفکر جهان بینی مادی جز این هم چیز دیگری نیست
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.