یادداشت سهیل خرسند
1401/11/1
رویاهای زمستان، تنها یک داستان کوتاه ساده نبود... شعری بود عاشقانه. اعتراف میکنم: حین خواندن داستان چند بار به «گتسبی بزرگ» پرتاب شدم. داستان کوتاه بود اما با این حال یکی از داستانهای خوبیست که میتوان از ادبیات امریکا خواند و از آن لذت برد. داستان بود اما میتوان آن را مشق عشقی شاعرانه دانست که فیتزجرالد با هنرمندی آن را به شکل یک داستان درآورده. داستان در مورد شخصی جوان به نام دکستر است و در هم تنیدن جسم و روح او با شخصی به نام جودی جونز. داستانیست روایت کنندهی زندگی: عشق، سردرگمی، حسادت، رسیدن، اندوه و نهایتا پوچی. خانمها و آقایان این شما و این کلمات جادویی آقای فیتزجرالد. یکم بهمنماه یکهزار و چهارصد و یک
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.