یادداشت محمدرجا صاحبدل
1403/10/18
«یک روز قشنگ بارانی»؛ کتابی برای همه روزها آدم کمصبری هستم و حرفی را که باید آخر بزنم در همین ابتدا میگویم: «اگر میخواهید داستانی بخوانید که در صفحه آخرش، شگفتزده شوید، این کتاب را بخوانید!» کتاب، مجموعهای از پنج داستان کوتاه است. 1⃣ «یک روز قشنگ بارانی» اولین داستان این مجموعه است که به سرگذشت «هلن» میپردازد؛ کسی که در ایام جوانی ماجراهای عاشقانه بسیاری داشته است ولی هیچکدام از آن ماجراها منجر به ازدواجاش نشد تا زمانی که به «آنتوان» رسید. هلن علیرغم لیست بلند بالایی که از معایب آنتوان در ذهن داشت اما او را عامل آرامش خود میدید. در نهایت با هم ازدواج میکنند و این ازدواج آغاز تحول زن میشود. 2⃣ «غریبه» دومین داستان این مجموعه است و در آن به غریبه شدن افراد از خود در سنین بالا میپردازد، اما پرداخت نویسنده چنان است که تا دو صفحه مانده به پایان داستان اصل ماجرا مشخص نیست. 3⃣ «اُودِت معمولی» داستان یکی از ما هزارانهزار آدم معمولی است که در مواجهه با آثار نویسندگان، یک تصویر ذهنی از نویسنده میسازیم ولی در تعامل مستقیم با آن فرد، حقیقت وجودیاش بر ما نمایان میشود. اودت یک بیوه کاملاً معمولی است ولی شرایطی را مهیا میکند که زندگی از هم فروپاشیده نویسنده بزرگ را سامان بدهد. 4⃣ «تقلبی» داستان زنی به نام امهفاوار است که بعد از بیستوپنج سال رابطه با ژرژ، کنار گذاشته میشود. این مسئله، امه را بر آن میدارد تا تحمل دریافت محبت و توجه از دیگران را نداشته باشد لذا ابراز محبت دختر دانشجویی را که مستاجرش بود باور نمیکند! و همین مسئله امه بر آن میدارد تا درصدد انتقام از دخترک باشد. 5⃣ «زیباترین کتاب دنیا» آخرین داستان این مجموعه، زنان زندانی سیاسی را به تصویر میکشد که وجه مشترک همۀ آنها، داشتن فرزند دختر است. زنان زندانی، تصمیم میگیرند تا هرکدام طی نامهای سه صفحهای، برای فرزندانشان یادگاری از خود بهجا بگذارند ، ولی با این مشکل مواجه میشوند که «چه بنویسند؟» 📱🔊 گفتنی است نسخه صوتی این کتاب در برنامک نوار و نسخه الکترونیک آن در برنامک طاقچه در اختیار علاقمندان است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.