یادداشت مریم محسنی‌زاده

        اسم کتاب "گرگ‌ها از برف نمی‌ترسند" با الهام از افسانه‌ای جذاب است؛ مردم روستای دامنهٔ سبلان اعتقاد دارند زوزه کشیدنِ گرگ‌ها درواقع یک‌جور حرف زدن یا شکایت بردن به خداوند است. زمانی‌که برف همه‌جا را پوشانده، گرگی نزد خدا شکایت می‌برد که دیگر توان نداریم، آیا روزی به ما نمی‌دهی؟ و از آسمان دنبه می‌بارد! از آن به بعد گرگ‌ها از برف نمی‌ترسند و می‌دانند خدا روزی‌شان را می‌دهد.

رمان "گرگ‌ها از برف نمی‌ترسند" زبان روان و قلم شیرینی دارد که مناسب نوجوانان و حتی بزرگسالان می‌باشد. اینکه دیالوگ‌ها عموماً به زبان معیار هستند، سؤال‌‌برانگیز است.
داستان، شروع هیجان‌انگیز و پرکششی دارد و از همان ابتدا خواننده را با خود همراه می‌کند. در ادامه، داستان با فلش‌بک پیش می‌رود یا فصل‌ها یکی‌درمیان بین دو موقعیت در زمان حال جابه‌جا می‌شوند؛ پیش رفتن داستان به صورت موازی، هیجان، تنش و ریتم حوادث را بالا برده است.
نویسنده، توصیفات داستانی و دقیقی از آن منطقه می‌دهد که به نظر می‌رسد از تجربه‌زیسته‌اش می‌آید. همچنین داستان برگرفته از واقعه‌ای طبیعی در دههٔ ۷۰ شمسی است. 
با اینکه پایان داستان تلخیِ شیرینی دارد، اما رمان از آن دست کتاب‌هایی است که می‌توان چندبار خواند و از خواندنش لذت برد.
ازطرفی این رمان می‌تواند نمونهٔ تاثیرگذار و مناسبی از تصمیم‌گیری و مبارزهٔ شخصیتی نوجوان با چالش‌ها و ناملایمات طبیعی باشد. 

بایرامی دراین‌باره می‌گوید:" واقعيت اين است كه با تمام وجود اين اثر را نوشتم، چراكه شخصيت‌های داستان برايم ملموس بودند. اگرچه داستان "گرگ‌ها از برف نمی‌ترسند" واقعی نيست، اما در نگارش آن از خاطرات كسانی كه از نزديک در زلزله‌ حضور داشتند، استفاده كرده‌ام. ... احساسم اين است كه نمی‌توانستم طور ديگری داستان را تمام كنم و اصولاً می‌توان گفت اين داستان پايانی نداشت و با پايان داستان، داستانی ديگر آغاز می‌شد. ...‌ هميشه از زبان ساده برای نگارش داستان استفاده می‌كنم و اصرار به استفاده از زبان روان دارم؛ اين اصرار تنها برای نگارش كتاب نوجوانان نيست و حتی زمانی‌كه داستان بزرگسال می‌نويسم هم به استفاده از اين زبان اعتقاد خاصی دارم.‌ ... در اين رمان تأكيد خاصی بر سرنوشت و تقدير الهی دارم. در داستان، نوعی افسانه‌سازی داشتم؛ افسانه‌ای كه در ميان مردم كوهستان‌های آذربايجان‌شرقی وجود دارد؛ بر اين اساس هم عنوان نخست رمان "و زمين آرام می‌گيرد" بود كه با نظر ناشر و برخی از نويسندگان، عنوان اثر تغيير كرد."
کتاب جوایز متعددی برده است؛ ازجمله:
_ کتاب سال جمهوری اسلامی ایران از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ۱۳۸۷.
_ کتاب برتر چهارمین جشنوارهٔ کتاب‌های برتر کودک و نوجوان از سوی انجمن فرهنگی ناشران کتاب کودک و نوجوان سال ۸۸.
_ کتاب برگزیدهٔ هفتمین دورهٔ جایزهٔ کتاب فصل زمستان از سوی معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سال ۸۷.

* در ابتدای کتاب نوشته شده هرگونه استفادهٔ نمایشی، رادیویی، تلویزیونی و سینمایی از این اثر ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد! (پ.ن: کاش آقای بایرامی یه فیلم ازش بسازن؛ درام قشنگی می‌شه)

 
      
58

11

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.