یادداشت خاتون

خاتون

خاتون

3 روز پیش

ویدئو در بهخوان
        آیا شریفتر آنست که ضربات و لطمات روزگار نامساعد را متحمل شویم و یا آن‌که سلاح نبرد به دست گرفته با انبوه مشکلات بجنگیم تا آن ناگواری‌ها را از میان برداریم؟

مردن… خفتن… همین و بس؟
اگر خوابِ مرگ، درد‌های قلب ما و هزاران آلام دیگر را که طبیعت بر جسم ما مستولی می‌کند پایان بخشد، غایتی است که بایستی البته آرزومند آن بود.
مردن… خفتن… خفتن، و شاید خواب دیدن.
آه، مانع همین‌جاست.

در آن زمان که این کالبد خاکی را به دور انداخته باشیم، در آن خوابِ مرگ، شاید رویاهای ناگواری ببینیم!
ترس از همین رویاهاست که ما را به تأمل وامیدارد و همین گونه ملاحظات است که عمرِ مصیبت و سختی را این‌قدر طولانی می‌کند.
زیرا اگر شخص یقین داشته باشد که با یک خنجر برهنه می‌تواند خود را آسوده کند، کیست که در برابر لطمه‌ها و خفت‌های زمانه، ظلم ظالم، تَفَرعُن مرد متکبر، آلام عشق مردود، درنگ‌های دیوانی، وقاحت منصب‌داران، و تحقیر‌هایی که لایقان صبور از دست نالایقان می‌بینند، تن به تحمل در دهد؟

کیست که حاضر به بردن این بارها باشد، و بخواهد که در زیر فشار زندگانی پر ملال، پیوسته ناله و شکایت کند و عرق بریزد؟
همانا بیم از ماورای مرگ، آن سرزمین نامکشوفی که از سرحدش هیچ مسافری برنمی‌گردد، شخص را حیران و اراده‌ی او را سست می‌کند، و ما را وامیدارد تا همه‌ی رنج‌هایی را که در حال کنونی داریم، تحمل نمائیم و خود را به میان مشقاتی که از حد و نوع آن بی‌خبر هستیم، پرتاب نکنیم!

آری! تفکر و تعقل همه‌ی ما را ترسو و جَبان می‌کند، و عزم و اراده، هر زمان که با افکارِ احتیاط آمیز توأم گردد، رنگ باخته و صلابت خود را از دست می‌دهد.
خیالات بسیار بلند، به ملاحظه‌ی همین مراتب، از سیر و جریان طبیعی خود باز می‌مانند و به مرحله‌ی عمل نمی‌رسند و از میان می‌روند.

پ.ن: کتاب رقعی با ترجمه روان و خوب از نشر دات.
 تامل برانگیز خصوصا بخشهایی که هملت ،جمجمه ای را در گورستان بر دست گرفته و با آن سخن میگوید.
      
3

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.