یادداشت احسان
16 ساعت پیش
ایدۀ اصلی کتاب نقد نگرش «برتری جویی» و دفاع از نگرش «بسندگی» است. این دو نگرش را در سه سطح میتوان بررسی کرد: سطح طرز فکر فردی، فرهنگ اجتماعی و نظام اقتصادی و سیاسی. نگرش «برتری جویی» چیزی است که هم اکنون در جهان مدرن حکمفرماست. اینکه همه برای رسیدن به یکسری ایدهآلها در زندگی باید تمام تلاش خود را بکنند تا به رأس هرم اجتماعی برسند. هر کس برای اینکه بتواند بگوید زندگی خوبی دارد باید در زمینهای به برتری برسد و اگر نه بازنده محسوب میشود. اینکه بپذیریم ضرورتاً ساختار جامعه هرمی است و لاجرم اقلیتی برتر در رأس ثروت و قدرت باید قرار داشته باشند که بر اکثریت تقدم دارند زیرا وجودشان (تجمیع ثروت و قدرت در رأس هرم) برای پیشرفت فناوری و نفع و رفاه عمومی لازم است. نویسنده طرز فکر، فرهنگ و نظام اجتماعی برتری جویی را از منظرهای گوناگون نقد میکند و در مقابل از طرز فکر، فرهنگ و نظام اجتماعیای به نام «زندگی خوب و بسنده برای همه» دفاع میکند که در آن هیچ رأس هرمی وجود ندارد و همه تقریباً در یک سطح زندگی میکنند ولی از زندگی خوب یعنی شامل منزلت، معنا و شأن و بسنده یعنی شامل غذا، پوشاک، سرپناه و امکانات پزشکی باکیفیت برخوردارند. اینکه هدف فرد این نیست که در یکسری مسابقهها در هر دوره از زندگیاش پیروز شود تا نشان دهد لایق امتیاز بیشتری نسبت به دیگران است، بلکه این است که بتواند یک زندگی استاندارد (بسنده) و خوب را برای خود در کنار دیگران داشته باشد. آیا این نگرش همان سوسیالیسم است؟ به نظرم نویسنده شکلی بهینهتر و بهبود یافته از سوسیالیسم را در نظر دارد، زیرا در کل از نظامهای سیاسی و اقتصادی سوسیالدموکرات در برابر لیبرالیسم اقتصادی دفاع میکند، اما آنها را نیازمند اصلاحاتی اساسی میداند. همچنین نویسنده در برابر این نقد که نادرستی این دست ایدهها با فروپاشی شوروی عیان شده است، چنین پاسخ میدهد که شوروی اصلاً مبتنی بر نگرش زندگی خوب و بسنده نبود، زیرا گرفتار برتری جویی و بیعدالتی در موقعیت اجتماعی شد. یعنی در شوروی عملاً نظام برتری جویی به شکل افسارگسیختهای در سیاست و قدرت وجود داشت. نویسنده تذکر میدهد که نگرش زندگی خوب و بسنده به دنبال از بین بردن همۀ نظام های سلسله مراتبی و برابری مطلق نیست. در مقدمه و فصل اول دربارۀ این ایده و تفاوتش با برتری جویی صحبت میکند ولی به نظرم به خوبی جزئیات آن را باز نمیکند. البته نویسنده متذکر میشود که هدف این کتاب بیان جزئیات نظام خوب و بسنده در ساحتهای گوناگون نیست بلکه صرفاً میخواهد چارچوب کلّی این ایده را در هر ساحت بیان کند. در فصلهای بعدی در ساحتهای مختلف برتری جویی و بسندگی را با هم مقایسه میکند و به نقد اولی و دفاع از دومی میپردازد. فصل دوم از منظر فردی یعنی اخلاقی و فلسفه و معنای زندگی فصل سوم از منظر روابط میان فردی (با همسر، با فرزند، با پدر و مادر، با دوست و غیره) فصل چهارم از منظر نظام اقتصادی کلان و نظامهای سیاسی و روابط بینالملل فصل پنجم از منظر زیست محیطی به نظرم ایراد اصلی کتاب این است که پرگویی دارد و با وجود 300 صفحه مطلب شما بعد از خواندن کتاب همچنان حس میکنید جهانبینی خوبی و بسندگی آن چنان که باید برایتان وضوح ندارد. به همین دلیل فکر میکنم این ایده باید در هر یک از ساحتها به شکل دقیقتر توسط صاحبنظران مورد پیگیری و بررسی قرار بگیرد واگرنه ابتر میماند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.