یادداشت •هِـناس•

کتابخانه نیمه شب
        بسم رب قلم
نقد و تحلیل کتاب ‹کتابخانه‌ی‌نیمه‌شب›

معرفی نویسنده :
مت هیگ در ۳ ژوئیه‌ی ۱۹۷۵ در شفیلد چشم به جه‍‌ان گشود.
او نویسنده و روزنامه نگار انگلیسی است که در ایران با کتاب کتابخانه‌ی‌نیمه‌شب شناخته شده است.
او خودش در بیست و چهار سالگی به بیماری افسردگی دچار شد و تا مرز خودکشی رفت، ولی بر آن غلبه کرد.
او با نوشتن این کتاب ، حال روانی خوانندگان را خوب کرد.

معرفی کتاب :
این کتاب یک رمان فانتزی است که در ۱۳ اون ۲۰۲۰ منتشر از انتشارات کنون کیت است.

خلاصه ای از کتاب :
نورا سید ، دختر سی و پنج ساله‌ای که در زندگی اش احساس میکند تمام دو راهی های سر راهش را اشتباه انتخاب کرده و دست به خودکشی می‌زند.

نقد و تحلیل :
این کتاب با علم روان شناسی و مطالب آن، احساسات روانی انسان را آرام می‌کند.
در داستان کاملا پوچ بودن نورا به وضوع دیده می‌شود.
نویسنده مشکلات روانی شخصیت را مطرح و به طور دقیق پردازش کرده است.
شخصیت پردازی نویسنده می‌توانست بهتر باشد، چون نورا سید چند خلأ بزرگ داشت، با اینکه او همه‌ی حسرت هایش را زندگی کرد اما باز حس افسردگی پس از اینکه از هر زندگی باز می‌گشت با او همراه بود.
در هر زندگی ظاهر او ، جثه‌اش و پوشش‌ش متفاوت بود، اما همان نورا بود با همان خلأ هایی که در زندگی اصلی‌ش وجود داشت، مثلا در همه‌ی زندگی ها او افسرده و قرص های ضدافسردگی مصرف می‌کرد.
به نظر من نورا همان نویسنده است ، و نویسنده افکارات و حسرت هایی که در زندگی داشته و نتوانسته آنها را زندگی کند را در کتاب گنجانده‌.
و به طور کامل شخصیت افسرده را توصیف کرد. 
نویسنده به شخصیت خانم الم پرداخته بود و علایق او ماننده بازی شطرنج به وضوح در کتاب قابل دید بود.
 باید توضیح بیشتری از کتابخانه نیمه‌شب و قوانین آن می‌داد ، و خواننده را با او خو می‌کرد.
روند زمانی داستان خوب و منطقی بود.
و به طور روان نوشته شده بود.
نویسنده با علایق نورا به فلسفه و منطق ، سیر داستان را منطقی کرد.
دیالوگ های هدف‌مندی داشت که ذهن را درگیر خود می‌کرد ، مثلاً : 
'می تونی همه چیز داشته باشی و هیچ چیز رو حس نکنی'
'گاهی تنها راه یادگرفتن زندگی کردنه'
'هرگز همراهی ندیدم که به اندازه تنهایی بتواند با انسان همراه شود'
از هدف هایی اصلی آن می‌توان به این اشاره کرد که : ما در زندگی میتوانیم حسرت هایمان را زندگی کنیم و هیچ‌چیز به آن اندازه ارزش ندارد که ما دست به خودکشی بزنیم و پایان بدهیم به نفس هایمان‌.
یک عالمه ما در زندگی های دیگر وجود دارد که خوشحال هستند.
هدف های فرعی کتاب میتوان به این اشاره کرد که باید علایق‌مان را دنبال کنیم ، مثلا نورا در زندگی که پدرش برای او انتخاب کرده بود انقدر شاد نبود تا در زندگی که ستاره‌ی موسیقی شده بود.
زندگی کم و کاستی هایی دارد ، هم غم و هم شادی، هر دوی اینها زندگی را زندگی می‌کنند.
در آخر این کتاب با روندی شاهکارانه و خلاقانه ، ذهن افسرده‌ی جوانان را به خود جذب و مطلوب می‌کند و باعث می‌شود که آنها به زندگی علاقه‌مند شوند.

پی‌نوشت : من این کتاب را از انتشارات کوله پشتی خواندم، و به نظر من بهتر بود ناشر بعضی صحنه هارا سانسور و یا حذف کند.
نویسنده : نَغمه‌اردشیری
      

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.