یادداشت ابوالفضل شربتی
1400/6/12
اگر سریال بریکینگ بد (یا به قول یکی از دوستان: سیم آخر) را دیده باشید جِسی پینکمن با زنی جوان آشنا میشود که یک پسربچۀ پنج شش ساله دارد، معتاد به شیشه است، با جسی قرار گذاشته و جسی در خانه زن خیلی جوان است، جسی وقتی میفهمد که یک پسربچه دارد و از طرفی مادر را میبیند به مادره میگه تو چطور مادری هستی؟ من هم خیلی جا خوردم، سوال من هم بود، ولی جواب طرف خیلی مسخره، شوکهکننده و عمیق بود. با داد و فریاد رو به جسی کرد که به تو بیجا میکنی به مادریِ من ایراد میگیری، با کلی فحش و رسوایی و اینها. حقیقتاً برایم سوال بود این جواب در چنان وضعیتی. در اطرافم البته مواردی میدیدم که میتوانستم با این مورد یککاسهاش کنم. مثلاً پدری را دیدم که به وقتش با همه در حدّ کتکاری داد و بیداد میکرد ولی ذرهای جلوِ دیگران به فرزندش ذرهای تذکر نمیداد، میزد و داد و بیداد، حتی وقتی میخواست به خودش آسیب بزند. یا مورد دیگری از مشاهداتم، مادری به فرزندش خیلی غذا میداد و همه چیز (همه چیز) برایش مهیا میکرد، از انواع لباسها و اسباببازیها و هر چیزی. اگر هم فرزند چیزی میخواست و مادرش میگفت «نه» باز هم برایش میخرید. عجیب بود. و عجیبتر اینکه از پرخوری و بعضی رفتارهای خاصش شاکی بود. همۀ اینها وقتی بیشتر برجسته شد که داشتم پدر میشدم. مسلماً فرزند حرفشنو نمیخواستم، حرفنشنو هم نه، بعدها فهمیدم اصلاً مثل اینکه نباید چیزی بخواهم. پس شیوۀ صحیح تربیت فرزند چیست؟ طوریکه کنترلگر هم نباشم؟ چیزهایی از این در و آن در خواندم و شنیدم، خوب بود، اما وقتی با «خوشیها و ناخوشیهای فرزندآوری» آشنا شدم بهطرز محسوسی بهتر درک کردم پدری یعنی چه و تا حدی چارچوب هم برایم شکل گرفت. البته که با این کتاب نمیشود بچهدار شد، ولی اگر دلایل کافی برای فرزندآوری دارید و میخواهید کمی بصیرتتان از «والدین بودن» بیشتر شود این کتاب گزینۀ خوبی است. این کتاب یک کشکول است، تقریباً همۀ زوایای پدر و مادر بودن، فرزند، جهانبینیِ او، آینده، تاثیر رفتارهای ظریف شما در جنبهای از رفتارهای فرزند و مواردی دیگر. در ادامه سعی میکنم برخی از خطوط کلی فصلها را بیان کنم. 1. ادلۀ متنوعی برای فرزندآوری یا علیه آن آورد، اما انتخابِ بیدرد وجود ندارد، تاریکی همه جا هست، اما در کنار این تاریکیها روشنایی و امیدی است که سرنوشت انسان را میسازد. (ادلۀ فرزندآوری) 2. خانواده خیلی مهم است، پارتی و حمایتگرِ ما هستند، حتی اگر خیلی مزخرف و نچسب باشیم. خانواده (و صمیمتی که از بودن در آن به دست میآوریم) امکانات بسیاری پیشِ روی ما میگذارد. (چرا خانواده مهم است) 3. فرزند آدم پرافاده بودن سخت است، حتی دردناک هم هست، اما ارثی نیست، درمان دارد، نخستیناش غلبه به خشمی است که نسبت به والدینِ پرافادهمان داریم. (فرزندان آدمهای پرافاده) 4. فرزندم، زندگی سخت است، کمرت را میشکند، در کودکی این را تمرین کن، با مشق شب شروع کن. (مشق شب) 5. حرفنشنویی نشان از آزاد و رها بودن کودک است. پدر و مادر سدّ و مرز نیستند، کودک با والدین احساس راحتی میکند و ممکن است هر چیزی انجام دهد و هر حرفی بزند. این مسأله در بزرگسالی و نوجوانیِ او، یقیناً، میتواند تأثیرات شگرف و برکات خوبی داشته باشد. (فرزندانِ حرفنشنوِ پدر و مادرِ خوب) 6. هنر معصومانۀ کودکان فارغ از چارچوبها و قید و بندهاست و برای حقایق راستین جهان ارزشی قائل نمیشود. دنیایشان، که در نقاشیهایشان متجسم است، سرشار از اعتماد به همه چیز، همه کس و هر نسبتی، ساختنهایشان در نقاشی و تفکرات خیالی و خندهدارشان، که میدانید اینها قابلتحقق نیست، خندهدار است. و همۀ اینها یک عنصر مهم دارد: دوری از اضطراب. (هنر کودکانه) 7. بچهها به ما میآموزند که ما وابستهایم، برای بقا مراقبت و توجه دائمی میخواهیم؛ عشقورزیدن بیحساب و کتاب است، بدون چشمداشت است؛ همانطور که بچه وقتی بدقلقی میکند یعنی دلش درد میکند یا پایش زخم شده آدمها هم همینطورند، رفتارشان قابل تفسیر است؛ همۀ ما نقطۀ اشتراک مهمی داریم: همهمان بچه بودیم؛ بچهها چون شبیه جامعه نشدهاند به ما «امید» را نشان میدهند. (بچهها چه چیزهایی به ما میآموزند) 8. باید نگاه رمانتیک به زندگی را کنار گذاشت، نگاهی که میگوید کمبود عشقی را که تجربه کردهایم باید با عشق زیاد به فرزندانمان جبران کنیم. از شما قدردانی درستی نمیشود (ساعت سه صبح شما کیسهبوکس و خدمتکار بچهتان هستید)، زیاد پیش میآید که شما باید «بازی بر هم زن» باشید، به دلایل مختلف از سَرِ عشق «نه» بگویید، فرزندان را باید با واقعیتِ زندگی و رنجآور بودنش آشنا کرد. زیاد هم تلاش نکنید، همه چیز دست شما نیست، شاید هم هر چقدر انرژی بگذارید و سخت نباشید زودتر فراموش شوید (چرا ممکن است عشقْ کافی نباشد) 9. طبعاً جاهایی باید خود را بشکنید و از فرزندتان عذرخواهی کنید، همانطور که او میتوانداز شما عذرخواهی کند. این عذرخواهی طرفینی از آن روست که جهان شما به همدیگر نزدیک شود. (عذرخواهی) مجموع اینها، علاوهبر فصل آخر که در قالب حکمتهایی کوتاه آمده است و مضامین فوق را در بر دارد، به ما میفهماند که کتابی است که ارزش خواندن دارد. خاصه اینکه قطع و حجم کتاب هم کم است و شاید با دو سه ساعت وقت بخوانیدش.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.