یادداشت پیمان قیصری
1402/12/18
در اولین جمله از مقدمهی کتاب میخونیم: «این کتاب تاریخ نیست، رمان هم نیست، شاید یک روایت تاریخی بتواند باشد، شاید.» که البته اون شاید هم خیلی حرف توشه، در واقع این کتاب از نظر من در هم آمیختن تاریخ و تخیل مسعود بهنود هست. اینکه مثلاً فلانی در دستشویی با خودش فکر میکرد که فلان کند تنها در صورتی روایت تاریخیه که مثلاً در آن لحظه مسعود بهنود شلنگ دستشویی بوده باشه! سرتاسر متن به وضوح کینه و نفرت مسعود بهنود از پهلوی به چشم میاد و حتی توی ذوق میزنه. من قلم مسعود بهنود رو دوست دارم و این سه ستاره به همین دلیله، در غیر این صورت حتما امتیازم به کتاب چیزی بین یک و دو بود. آیا توصیه میکنم این کتاب رو بخونید؟ بله، اما در خلال خوندن کتاب در مورد چیزهایی که نوشته شده تحقیق کنید و اطلاعات بیشتری پیدا کنید به سخنان مسعود بهنود اعتماد نکنید. حالا کتاب در مورد چیست؟ کتاب چیزی حدود شصت سال تاریخ ایران رو بیان میکنه با تمرکز بر سه زن و البته چون نقطهی اتصال این سه زن، پدرانشون هستند، پدران این سه زن هم نقش به سزایی در این کتاب دارند حتی شاید بیشتر از این سه زن. این سه زن چه کسانی هستند؟ اشرف پهلوی دختر رضاشاه، مریم فیروز یا مریم فرمانفرما دختر عبدالحسین فرمانفرما و ایران تیمورتاش دختر عبدالحسین تیمورتاش. ه
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.