یادداشت زهرا صفری

        بنظر شما احساسات واقعا تو مغزمون اتفاق می‌افتند یا قلب؟ 
بادام درباره یه پسر به نام یون‌جه است که به دلیل نارسایی و مشکل مغزی‌ش، احساساتی مثل خشم، ترس، غم و شادی رو ادراک نمی‌کنه. 
داستان در مقطع دوران کودکی و نوجوانی یون‌جه اتفاق می‌افته و ارتباط اون با اطرافیانش و تلاش برای فهم احساسات مختلف خودش و دیگران که در اتفاقات مختلف داستان با اون‌ها مواجه میشه -علی‌رغم نارسایی مغزی‌ش- رو روایت می‌کنه. 
اگه سابقه دیدن سریال کره‌ای داشته باشید، محتوا و حال و هوای داستان کاملا میتونه توی ذهنتون در قالب یک سریال کره‌ای مجسم بشه و به تبع همین، این کتاب جزییات آروم و خاصی از اون دست داره که ناظر به روابط انسانی و مسائل روانشناختیه. نهایتا شما رو به دقت به بُعد درونی، احساسات و روابطتون دعوت می‌کنه و جملات عمیق و جالبی توش خواهید خوند.(بریده‌های زیادی از اون منتشر شده و پیشنهاد می‌کنم بخونید)
و اما سوالی که در ابتدای یادداشت نوشتم، سوالیه که اواخر کتاب بهش رسیدم، حالا که حرف از سریال‌های کره‌ای هم شد، با این سوال یاد قسمت‌های آخر سریال ملکه اشک‌ها هم افتادم! اینکه مغز به هر دلیل شاید متوجه چیزایی نشه اما انگار قلب هم در جایگاه خودش نوعی آگاهی داره. البته اینکه چنین حرفی علمی هست یا نه رو واقعا نمی‌دونم! پاسخ به این سوال، میتونه نبردی بین پژوهش‌های کمی و کیفی باشه.
      
33

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.