یادداشت مهدی منزوی
1403/7/20
"قلندر و قلعه" اثر "سید یحیی یثربی" داستانی براساس زندگی نامه شیخ شهاب الدین سهروردی نویسنده، استاد فلسفه دانشگاه علامه هست و سعی کرده طی یک داستان روان دیدگاه های فلسفی سهروردی رو به زبان ساده بیان کنه ولی بخش اصلی رمان نشان دادن راه و رسم سلوکی او هست. نمیشه گفت رمان قوی هست ولی نکات مهمی در حین روایتی داستانی بیان میشه. یحیی ابن حبش ملقب به شهاب الدین سهروردی از دوران طفولیت شروع کرد در جستجوی تعبیر خوابش برای پرواز. یک خصلتی که اون رو از همسالانش متمایز میکرد نه فقط هوش و ذکاوت بلکه روحیه پرسشگری بود. عدم پیروی مطلق از پیشینیان بدون دلیل. ابن سینا و فارابی گفتند، خوب گفته باشند تو چی فکر میکنی مهمه! این تقلید کورکورانه در همه امور، مغز رو تباه میکنه. درباره ایران دوستی سهروردی، نویسنده (که همنام با شیخ هم هست) در مصاحبه ای گفته: "نگاه سهروردی به ایران یک نگاه احساسی است، نه تحقیقی و تاریخی. عشقی به ایرانزمین دارد و برداشتی از شاهان ایران میکند که مطرح کردنش توسط انجمن فلسفهی زمان شاه به خاطر همان نگاه به شاهان ایران بوده است. سهروردی شاهان ایران را از نوع پیامبران الهی میشمارد و حکومت را به قطب (در نظر عرفا) اختصاص میدهد. یعنی انسان کاملی که به حق وصل است و مورد الهام و وحی است. اما این نظر احساسیاش دلیل ندارد. یعنی اینکه دلیلی داشته باشد که شاهان ایران پیغمبر بودند و مردم ایران چنین و چناناند، دلیل فلسفی و تاریخی و باستانشناسی ندارد." سهروردی خطاب به علما می گوید: "حکام و امرا فاجر و ستمکارند. علما به کار خود مشغولند و چیزی که ندارند درد دین است. این توده ستم کش بخواهند و نخواهند و بدانند و ندانند، نه دنیا دارند و نه دین! گویی که برای آن آفریده شده اند تا شب و روز جان بکنند و این زندگی دوزخی را تحمل کنند، تا برای مشتی پست تر از چارپایان که خود را سایه خدا و جانشین مصطفی می دانند، زندگی پرتجمل بهشت گونه ای فراهم سازند! روزی نیست که شاهد قتل و تجاوز نباشیم. سرورم! پس تکلیف ما چیست؟ آنان که اهل علم و معرفت اند، البته نه به ادعا بلکه واقعا فهمی از دین و شریعت داشته، بویی از باطن و حقیقت برده باشند، در شرایط کنونی جامعه سه راه بیشتر در پیش ندارند: یا باید به خدمت این ناکسان درآیند. یا گوشه ای گیرند و کاری به کار کسی نداشته باشند. یا آن که به وظیفه عمل کنند و به فکر دنیا و دین مردم باشند، همین طبقه عظیم زحمت کش و مظلوم! سرورم! من راه سوم را برگزیدم." سهروردی عاقبت در دهه سوم زندگی تکفیر و به دار آویخته شد. من که با شنیدن نام سهروردی یاد مغازه های پارچه فروشی و پارکت و کابینت میفتادم، احساس میکنم با خوندن این کتاب، دریچه جدیدی در ذهنم باز شد که نیاز میبینم بیشتر در مورد عقاید شیخ اشراق مطالعه کنم. ۲۹۶ صفحه #قلندر_و_قلعه #سهروردی #سید_یحیی_یثربی
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.