یادداشت سایه عباسی
1402/11/28
4.4
10
برج سکوت اسمش را یکبار یکی از اعضا در حلقه هشتم کتابخوانی گفت.نمیدانم چرا در ذهنم ماند.خیلی جاها اسم خیلی از کتاب ها را میشنوم اما ذهنم اینطور خوره نمیشود که حتما سراغش بروم.کتاب حدود هشتصد صفحه است و در سه جلد.من کتاب چاپی را نداشتم.برای همین رفتم سراغ نسخه صوتی.وقتی دیدم ۱۳۳ قسمت و حدود ۳۴ ساعت است خواستم بی خیالش شوم.خیلی طول میکشید تا تمامش کنم🙄.اما اولش را که گوش دادم وسوسه شدم ادامه دهم.در کمال ناباوری در کمتر از یک هفته با وجود مشغله زیاد چند شب پیش قسمت آخرش را هم گوش دادم🙃. برج سکوت نوشته محمد رضا منایی رمانی اجتماعی است که به معضل اعتیاد می پردازد.فضاسازی و تصویرسازی های قوی،زبان داستانی که لحن محاوره و معیار را با هم گره زده،آشنایی نویسنده با اصطلاحات و ضرب المثل های فارسی همه به جذاب شدن داستان کمک میکند.سرگذشت پسر معتاد جوری روایت میشود و عمق فاجعه و پوچی زندگی همراه با اعتیاد آنقدر خوب نشان داده میشود که خواننده همراه شخصیت اصلی از کودکی تا آخر داستان میآید.نویسنده بدون شعار دادن و نصیحت کردن آنچه را که هدفش بوده در خلال روزهای پر درد و سیاه شخصیت های داستانش به خورد مخاطب میدهد. راوی اول شخص است و کودکی اش در هیچ آباد گذشته.ارشد جامعه شناسی دارد.در دانشگاه معتاد شده.شغلی متناسب با مدرکش پیدا نکرده و در یک رستوران مشغول کار میشود.در ادامه تا سر حد نابودی در منجلاب فساد دست و پا میزند.داستان یک روایت خطی نیست،بلکه با فلاش بک هایی به کودکی و جوانی و گاهی تصویرسازی های ذهن متوهم یک فرد مواد زده جلو میرود.بعضی از عوامل اجتماعیِ این تباهی به خوبی با قلم تصویرساز نویسنده ترسیم شده اند.جوان از کودکی با کتاب دمخور بوده و کتابخانه ای غنی از پدربزرگش برایش به یادگار مانده. علقه اش به کتاب حتی در روزهای خماری هم مانعش میشود که کتابهایش را بفروشد و جنس تهیه کند. نکته جالب توجه دیگر نمادهای آشنای دهه شصت است،فیلمها،کارتونها،بازی ها،اضطراب روزها و شبهای جنگ و سرگرمی های دوران کودکی که همه حس نوستالژی را در مخاطب دهه شصتی زنده میکنند.کتاب آنقدر تصویری است که گاهی مخاطب فراموش میکند مشغول مطالعه یا شنیدن هست و تصاویر پشت پرده چشمهایش طوری جان میگیرند انگار در حال دیدن فیلم است.فضای کلی رمان چیزی شبیه چند فیلم سالهای اخیر سینماست.فیلم هایی مثل:«ابد و یک روز»،«مغزهای کوچک زنگ زده» و «متری شش و نیم »…. همانقدر سیاه و دل به هم زن!! دیالوگ ها هرچند خیلی زنده و صمیمی است و در رئالیستی ترین صورت ممکن و با لحن های محاورهای از دهان شخصیت ها خارج میشوند،اما فکر میکنم میشد کمتر از لغت های زشت استفاده شود.در انتهای کتاب شدت و حجم تکرار این واژه ها به قدری زیاد شده بود که توی ذوق میزد.به نظرم برای اینکه کتاب برای تمام افراد جامعه خواندنی باشد رعایت این نکته ضروریست. روی جلد کتاب مثبت شانزده نوشته شده که به عقیده من مثبت هجده بهتر است!!درست است که این کتاب تیره روزی و نکبت اعتیاد را نشان میدهد اما خب هشتصد صفحه تکرار و توصیف صحنه های استعمال و تزریق مواد و رابطه های خارج از چهارچوب حتما اثر سویش را روی ذهن نوجوان و جوان میگذارد.نکته دیگر اینکه افراد این کتاب چه معتاد و چه غیر معتاد همه عاقبت بدی داشتند و سقوط کردند.در کتاب جای هیچ امیدی برای فرار از تباهی باقی نمانده.این پوچی و ناامیدی بسیار خطرناک است.درست است قصد نویسنده نشان دادن وجه سیاه اعتیاد است اما حتی آنها که معتاد هم نبودند باز آخر کار کم و بیش بدبخت شدند.نویسنده کتاب در جایی گفته که موضوع رمانش چهل سال زندگی اجتماعی ایران است. نمی توان رمان را داستانی از کف جامعه دانست.مگر زندگی چند درصد از مردم ما اینگونه گره خورده با انواع نکبت ها و فلاکت هاست؟زندگی چند نفر در حاشیه شهر که اسمش هیچ آباد است مثال خوبی برای تعمیم به کف جامعه نیست اما مشکلات و معضلات قسمتهای حاشیه شهر و کمتر برخوردار جامعه را خیلی خوب مطرح کرده است. شخصیت های رمان چه کاراکتر اصلی چه آنهایی که اطرافش هستند آنقدر خوب پردازش شده اند که قابل درکند.اینکه به جای اسم واقعی برای بیشتر شخصیت ها از لقب هایی استفاده شده که خصوصیات و صفات پنهان هر فرد را نشان میدهد هم خیلی زیرکانه است.لقب راوی که حرمله است شاید به ظلم و قساوتی که خودش در حق بدن و آینده و زندگی اش می کند اشاره دارد. وجه تسمیه نام رمان«برج سکوت» اشاره دارد به یکی از آیین های زرتشتی ها که برج خموشان نام دارد.آنها به علت احترامی که برای زمین قائل بودند،مرده هایشان را در بالای برجی قرار میدادند تا خوراک لاشخورها شود.در این کتاب هم ما با مرده های متحرکی روبه رو هستیم که در نهایت لاشخور اعتیاد و بزه و بی ارادگی، روح و جانشان را می بلعد و چیزی جز تفاله ای بی مصرف از آنها باقی نمیگذارد.اینکه اعتیاد چه بر سر اراده اسیران در دامش میآورد خیلی ملموس در نقطه نقطه کتاب نشان داده شده است. فضاسازی صحنه ابتدایی داستان که شرح تست اعتیاد راوی است آنقدر قوی و بیپرده هست که قلاب بیندازد و تا انتهای رمان مخاطب را همراه خود بکشد.همان شروع رمان ،دیدن کلماتی که برای خیلی از ماها بودنشان در داستانی مکتوب حالت تابو دارد و تا انتهای رمان پرتکرارند، سوالی را در ذهنمان ایجاد میکند که این رمان چطور مجوز گرفته است؟ از آنجایی که راوی اول شخص است و همه صحنه ها قابل لمس شرح داده شده اند مخاطب حس میکند در حال خواندن تجربه زیسته نویسنده است.نویسنده به شدت به روای اول شخص اعتقاد دارد و حتی در جایی از رمان زاویه دید دانای کل را مسخره میکند.علتی که این حس را در ذهن مخاطب بیدار میکند هفت سال زمانی است که نویسنده صرف نوشتن این رمان کرده است.دو سال پژوهش و تحقیق میدانی نتیجه اش این مصنوعی نبودن و واقعی بودن متن است. نکته جالب و قابل توجه دیگر کتاب این است که در بعضی قسمت ها مخاطب یک قضیه را تا انتها با پایانی خوش می خواند. از اینکه شخصیت ها...بقیه در کانال..
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.