یادداشت alllan.g
1404/4/7
اقتباسی جدید از داستان ایلیاد که وقتی سعی میکنه یه داستان رومانتیک بین شخصیت اصلی ایلیاد و نزدیک ترین همراهش رو به تصویر بکشه، نمیتونه این کار رو با شخصیت های اصلی انجام بده. آشیل یه جنگجوی Achean ایه، کسیه که تجاوز میکنه و میکشه و غارت میکنه، چون با افتخار جنگیدن در اون زمان به این معنی بوده. مخاطب جدید اما قرار نیست همچین رابطه ای رو دنبال کنه، پس آشیل پسری با قلبی بزرگ و روحی مهربان میشه که به خاطر دست تلخ سرنوشت مجبور به جنگیدنه و این کار رو دوست نداره. پتراکلس یکی از جنگجو های قوی و سنگدل ایه که شونه به شونه آشیل در میدان نبرد میجنگه و با کشتار آدم های بی گناه سهمش رو از جنگ به عمل میرسونه، و تعداد قتل هاش از آشیل هم بیشتره، ولی از نظر اخلاقی این منطقی نیست که سلاخی وحشیانه آدم های بی گناه به دست یکی رو ببینی و عاشقش باشی، پس پتراکلس تبدیل به درمانگر میشه، کسی که آشیل رو تو میدون جنگ نمیبینه و خوی جنگجویانه اش رو از نزدیک حس نکرده، چون این روند برای خواننده با اخلاق قرن بیست و یکمی قابل باور تر و درست تره. در کتاب نشون داده میشه که اولین بار که پتراکلس از سلاخی افراد بیگناه با خبر میشه منفلب شده و با آشیل بحث میکنه. این تغییر ها توی شخصیت سازی باعث میشه که قسمت های خیلی مهمی از داستان عوض بشه تا کاراکتر های دوست داشتنی جدید بتونن توش جا بگیرن، و رد زیادی از پیام ها یا اهداف ایلیاد تو داستان جدید به چشم نمیخوره. با این حال هدف این کتاب هم بازگفتار ایلیاد هومر همونطور که از قبل بوده نیست، بلکه رویه ای جدید از داستان دو عاشقه. کتابیه که خوندنش پیشنهاد میشه، اگه انتظار فضا و اتمسفر و یا تصویر درستی از کاراکترهای داستان اصلی رو نداشته باشید. عشق بین دو پسر با خام بودن و تمام آرزوهاشون با ظرافت تمام نوشته شده، نویسنده همراه با پتراکلس عاشق میشه و همراه با آشیل سوگواری میکنه. از خدایان متنفر میشه و برای کوچکترین معجزه به پاشون میفته. ۳.۶/۵
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.