یادداشت سارا مستغاثی

        داستان خوب و پرکشش شروع شد ولی از جایی که جون تصمیم گرفت سوموکار شود، این احساس بهم دست داد که دارم از این کتاب های روان شناسی سطحی ریخته در بازار می خوانم. پر از جملات انرژی مثبت ده:|
بعد هم که مدیتیشن و ذن و بوداییسم....
اصلا داستان فرو ریخت انگار با آن پایان بی مزه که طرف دایی مادرش از کار درآمد و فهمید مادرش از اول بیمار بوده.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.