یادداشت آوایوسفی
1403/7/9
4.0
26
موقع خوندن نمایشنامه یه جوری بود که انگار همه از یه چیزی خبر داشتن به جز من و این حس تا آخر با من بود. ولی بعد از خوندن نقد ها و توضیح های نمایشنامه فهمیدم واقعا من از یه چیزی بی خبر بودم و اونم شرایط حاکم بر زمان انتشار نمایشنامه است و اتفاقا اکثرا خیلی زیاد موقع انتشار و به روی پرده اومدنش باهاش همزاد پنداری کردن. قضیه از این قراره که یونسکو با نوشتن کرگدن، انگار آینهای رو جلوی جامعهی اون زمان گرفته و ترسها و دغدغههای همگانی رو بهطور اغراقآمیزی به تصویر کشیده. در واقع، کرگدنها نمادی از یک تغییر بزرگ و ناگهانی هستند که جامعه رو تهدید میکنه. این تغییر میتونه هر چیزی باشه: از یک ایدئولوژی جدید گرفته تا یک جنگ یا حتی یک بیماری همهگیر. نکتهی مهم اینجاست که مردم در مواجهه با این تغییر، به جای مقاومت، به راحتی تسلیم میشن و خودشون رو با شرایط جدید وفق میدن. این رفتار جمعی، انتقاد اصلی یونسکو از جامعهی اون زمانه. او میخواد به ما بگه که نباید به راحتی از ارزشها و باورهامون دست بکشیم و به دنبال جریان اصلی حرکت کنیم. بلکه باید هویت فردیمون رو حفظ کنیم و حتی در برابر اکثریت بایستیم. برانژه، شخصیت اصلی داستان، دقیقا همین کار رو میکنه. اون تنها کسیه که در برابر کرگدن شدن مقاومت میکنه و تا آخر به انسان بودن خودش وفادار میمونه. البته برانژه هم ضعفها و تناقضهایی داره، اما همین تلاش برای حفظ هویت فردی، اون رو به یک قهرمان تبدیل میکنه. به نظر میرسه یونسکو با نوشتن کرگدن، میخواسته به ما بگه که حتی در سختترین شرایط هم، انسانیت و ارزشهای انسانی باید حفظ بشه. و این پیام، همچنان برای ما در دنیای امروز هم ارزشمنده
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.