یادداشت سجاد معینی پور
1400/10/6
«انتری که لوطیاش مرده بود» نام یکی از داستانهای این مجموعه است که نام کتاب را به خود گرفته است. در این داستان، نویسنده به عوالم یک انتر سرک میکشد که پس از مرگ لوطیاش قرار است برای زندگی خود تصمیم بگیرد. همین روایت عوالم حیوانی در داستانهای دیگر این مجموعه نیز مشاهده میشود؛ گویی چوبک میخواهد با این کار، تلویحا انسان را با خوی جانوری که در او نهفته است مواجه کند. این مواجهه البته تحمل بالایی میخواهد؛ چوبک نویسنده صریح و بیرحمی است و اهل باج دادن به خواننده نیست. همه جزئیاتی که خواننده میداند اما نمیخواهد به آن توجه کند را جلو چشمش میآورد و گاهی او را دلزده میکند. البته چوبک هروقت هم که به سراغ داستانهای آدمها میرود هم همین بیرحمی را دارد. جهانی که او روایت میکند جهانی تیره و تار و عاری از شفقت است؛ انسانها به خود اجازه میدهند برای یک موش دادگاه برگزار کنند و هر بلایی که دلشان میخواهد سرش بیاورند، بگذارند یک بچه گدا از گشنگی و سرما جان بدهد ولی به او رو ندهند و بالای سر یک اسب در جوی افتاده بایستند و همزمان با زجر کشیدن او، تصمیمات منطقیشان را بالا پایین کنند. چهار مجموعهای که داستانهای آنها در این کتاب جمعآوری شدهاند عبارتند از: خیمه شببازی، انتری که لوطیاش مرده بود، روز اول قبر و چراغ آخر. صادق چوبک اواخر قرن پیش(1295) متولد شد و در 80 سالگی وفات یافت. اکثر داستانهای او در دهه 30 تا دهه 50 نوشته شدهاند. خواندن داستانهای او، فارغ از درک جهانبینی خاص چوبک، ما را با زندگی مردمان ایران در دورهای از تاریخ که شناخت کمی نسبت به آن داریم آشنا میکند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.