یادداشت

زمان اشتباه، مکان اشتباه
        کتابی که پیش‌روی شماست درمورد یک قتل است. داستانی رازآلود با طرح سفر در زمان.
اواخر ماه اکتبر است؛ ساعت از نیمه شب گذشته. پشت پنجره‌ انتظار می‌کشی تا پسر هفده ساله‌ات به خانه برگردد؛ دیر کرده. ناگهان پسرت پیدا می‌شود اما تنها نیست. به سمت مردی قدم بر می‌دارد و مسلح است. چیزی که جلوی چشمانت می‌بینی باور کردنی نیست.
اوایل داستان کمی کسل کنندست و طوری که باید پیش نمی‌رود اما هرچه پیش می‌روی دیگر کنار گذاشتن کتاب امکان پذیر نیست و چنان کششی نسبت به کتاب ایجاد می‌شود که ممکن است هرگز آن را تجربه نکرده باشید.
سبک داستان کاملا جدید بود و من هرگز کتابی شبیه به آن را نخوانده بودم.
"زمان اشتباه و مکان اشتباه" اصلا و ابدا قابل پیش بینی نبود و تمام حدسیات من اشتباه می‌شد؛ حاضرم قسم بخورم که از غافلگیرکننده ترین کتاب هایی بود که تا به امروز خوانده‌ام و قطعا در طول خواندنش به طرز عجیبی شوکه می‌شوید.
با اینکه کتاب تخیلی بود ( نمیدونم میتونم اینجوری بگم یا نه) اما به صورتی بیان می‌شد که در واقعی بودن آن شکی وجود نداشت و این بنظرم از نکات مثبت و چشمگیر کتاب بود.
در طول خواندن داستان امیدوار بودم تغییراتی که جنیفر به وجود می‌آورد همیشگی باشند.
این کتاب جزو معدود کتاب‌هایی بود که پایان جذاب و گیرایش مجذوبم کرد.
کتاب جملات زیبای زیادی داشت اما برخی از آنها بسیار به یاد ماندنی بودند؛ برای مثال:
《 به این فکر میکند که چرا همیشه وانمود کرده چیز خاصی پیش نیامده تا بقیه را نگران نکند. چرا همیشه سعی کرده خوب باشد؟ 》
《 شوخی کردن هم یکی از راه‌های انکار واقعیت است 》.
《 زندگی خیلی کوتاه‌تر از اینه که بخوای نگرانش باشی 》.
《 بچه دار شدن خیلی سخته ولی هیچ‌کس این رو به آدم نمی‌گه 》.
《 انگار فقط به چیزهای بدی که برایمان اتفاق می‌افتند توجه می‌کنیم و اصلا نمی‌دانیم گاهی چقدر خوش شانسیم 》.
      
34

31

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.