یادداشت عینکی خوشقلب
1403/11/22
جواهرات کاستافیوره تنها جلدی از مجموعه است که تنتن و ناخدا پایشان را از مارلیناسپایک (خانه ناخدا) بیرون نمیگذارند. پای ناخدا شکسته و ناگهان کاستافیوره به خانه او میآید و همه باهم همانجا درگیر ماجرا هستند. البته ماجرایی که پیش میآید آنقدرها هم جدی نیست و داستان به بحثهای ناخدا و کاستافیوره میگذرد و به همینخاطر خندهدارترین و احمقانهترین جلد است. چون کاستافیوره تصور میکند ناخدا شیفته اوست و اصلاً اینطور نیست. هر موقع دلم میخواست یک کتاب بیحادثه، خالهزنکی و خندهدار بخوانم جواهرات کاستافیوره را از کتابخانه بیرون میآوردم و این حادثه هزاران بار در بعدازظهرهای کشدار جوانی و نوجوانی رخ داد و با وجود تکراری بودن باز هم به آن خندیدم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.