یادداشت کتاب‌فام

        ۲۲۰ صفحه در ۵ ساعت و ۱۵ دقیقه.
‌
نقد استالینیسم در گودال پی انکارناپذیر است. درحقیقت، شاه‌کار «پلاتونوف»، صریح‌ترین و سیاسی‌ترین پاسخش است به بی‌رحمی خیره‌کننده استالین تحت نام اشتراکی‌سازی‌های کشاورزی که منجر به از بین رفتن میلیون‌ها تن از فقر و گرسنگی شد. «پلاتونوف» در اثر درخشانش، در پی بیان واقعیت‌های غیرقابل بیان، با تغییر و دگرگونی زبان، قلم به انعکاس هم صدای دوگانه‌بیگانه‌ی قدرت و هم سادگی فاحش دعا کردن برمی‌دارد.
‌
رمان با حفاری گودال پی برای ساخت ساختمانی مسکونی در حاشیه یکی از روستاهای روسیه برای اسکان کارگران مزارع اشتراکی آغاز می‌شود. گودالی عظیم و از دیدگاهی افسانه‌ای حتی، و احتیاجی هم به چشمی چنان تیزبین نخواهد بود تا خیلی زود خواننده به این نتیجه برسد که سرانجامی هم نخواهد داشت و این بدیهی بودن در صفحات اولیه شاید مشکل‌ساز هم باشد اما، به خطر انداختن آن‌چه آشکار است، در نهایت قدرت را به ارمغان می‌آورد. گودالی چنین عظیم چون گاوی پیشانی‌سفید، خیلی زود باطن خود را آشکار می‌کند که پُرناشدنی‌ست، مایه تظاهر است، به‌طرزی احمقانه جاه‌طلبانه است، مایه بدبینی‌ست، نابودکننده بیهوده آنچه که قدیمی‌ست و جایگرینی‌اش با آن‌چه که پیش از آن بر جای بوده را نه با دست‌آورد، که با زخمی بر چهره زمین آشکار می‌سازد. و چه زبان حیرت‌انگیزی «پلاتونوف» برای بیان این‌همه ناامیدی به‌کار می‌برد که می‌شود گفت خواندنش را چالش‌برانگیز می‌سازد. نثرش ترکیبی وحشیانه از بوروکراسی تحقیر شده و شخصیت‌های عجیب است. و از سویی دیگر تقریبن تمامی شخصیت‌ها در رمان به شکلی دیوانه‌وار کلیشه‌ای صحبت می‌کنند و شاید همین جنبه‌اش اثر را به متنی کاملن فلسفی شبیه کند که در نهایت باز هم هیچ از آراستگی و ارزشش نمی‌کاهد.
‌
در نهایت، «گودال پی» خود دست به پیرایش خود می‌برد؛ در این رمان بینش، بیش از حدّ موج می‌زند، قدرتی بیش از حدّ شعرگونه دارد و بیش از حدّ قوی‌ست. «گودال پی» از آن دست کتاب‌های نادری‌ست که هرچه بیش‌تر می‌خوانیش، بزرگتر می‌شود و پیوسته رو به تعالی دارد که تا آخرین صفحه در ذهن ماندگارش می‌کند که همانا هدف غایی گودالی‌ست که عاقبت پُر می‌شود.
‌
استالین «پلاتونوف» را تفاله و دیوانه خطاب می‌کرد. نویسندگان شاخصی چون «شولوخف»، «گورکی»، «پاسترناک» و «بولگاکف» نظری بسیار بلند درباره‌اش داشتند اما هنگامی که «پلاتونوف» در ۱۹۵۱ در فقر و فلاکت مرد، هیچ‌کس حتی تصورش را هم نمی‌کرد که در طی نیم‌قرن بعد نام «آندری پلاتونوف» مدعی عنوان بزرگترین نویسنده منثور قرن بیستم روسیه باشد.
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.