یادداشت روشنا

روشنا

1402/07/29

                تو کتابخونه دانشکده، بین اون همه کتابای تخصصی علمی؛ اگه بری سمت قفسه وسط، ردیفای آخر، اون پایینِ پایین به ادبیات روسیه میرسی. خیلی زیاد نیست، شیش یا شاید هفت کتاب. ولی بعضیاشون خیلی خوبن، مثل همین کتاب که اتفاقی همو دیدیم :)
اعتراف می‌کنم در اولین نگاه همیشه این عنوان کتابه که تحت تاثیرم قرار میده. من تا حالا از چخوف داستانی نخوندم، سرگذشتش رو هم نمی‌دونستم؛ اما عنوان کتاب به تنهایی انقدر جذاب بود که باعث بشه شروع به خوندن کتاب کنم.
"دلم بدجور زندگی کردن می‌خواهد" نمایشنامه‌ای بر اساس نامه‌های چخوفه که نمایانگر لحظات مختلفی از سِیر زندگیشه. همون طور که گفتم تا حالا نثر چخوف رو نخوندم تا نامه‌هاش رو با اونا مقایسه کنم ولی نامه‌ها پر از حس‌و‌حال و رنگ و تصویر بودن و در عین حال طنز و نکته‌سنجی فوق‌العاده‌ای داشتن D: حتی زمانی که شرایط غم‌انگیزی در حال وصف شدن بود، چخوف با یه جمله می‌تونست آدم رو بخندونه.
متاسفانه تعداد نامه‌ها خیلی زیاد نبود و دوست داشتم خیلی بیشتر از احوالات چخوف باخبر بشم :( نامه‌های چخوف و اولگا، همسرش خیلی قشنگ بودن اما از قسمت نامه‌های چخوف و عشق دوران جوانیش (اسمش رو الان یادم نمیاد 😂) خیلی خوشم نیومد چون متوجه نمی‌شدم چه چیزی باعث شده این دو نفر از هم خوششون بیاد.
در کل این که کتاب ترغیبم کرد تا به سمت خوندن کتابای چخوف برم، اگه درس و دانشگاه اجازه بدن (اگه اجازه ندن هم البته ما کارمون رو می‌کنیم، فقط استرسش بیشتر میشه 😂)
        
(0/1000)

نظرات

حسین

1402/08/25

😂😂👌