یادداشت مصطفی حریری
1401/8/10
هنگام خواندن این کتاب از ایشیگورو باید توجه داشته باشید که دارید چه داستانی را از چه نویسندهای مطالعه میکنید. بسیاری از فارسیزبانان، به دلیل انتخاب اولی که از این نویسنده دارند، یعنی «بازمانده روز» دچار سوءتفاهم میشوند. ما به واسطه شناختی که از ترجمه های مرحوم نجف دریابندری داریم، در گام اول برای خوانش ایشی گورو به سراغ این کتاب میرویم. الحق که ترجمه بازمانده روز، توسط دریابندری، اثری یگانه است و تراز. اما نکته در همین جاست که نباید توقع داشت که همین سبک روایی در آثار دیگری این نویسنده ادامه پیدا کند. منظورم از سبک روایی، بر جا ماندن منطق هندسی است. بازمانده روز تا جای ممکن همچنان به منطق هندسی وفادار مانده است. همه چیز ریاضی وار درست عمل میکند؛ اتفاقی که در «وقتی یتیم بودیم» رخ نمیدهد. ممکن است در هنگام این اثر بارها از خود بپرسید، خب این که منطقی نیست، باورپذیر نیست یا چه، نمیشود که تو دوستی را از زمان خردسالی ندیده باشی و امروز در سالهای نزدیک به سی سالگی ببینی و در نگاه اول بشناسیاش.همینجاست که انگشت اتهام به سمت پی رنگ گرفته میشود. اما از من میشنوید عجله نکنید، چرا که این ممکن است -چنانکه هست- یکی از تکنیک های روایی ایشی گورو باشد. اوج این شکستن حصار منطق را در اثر دیگری از ایشی گورو - تسلی ناپذیر- میتوان لمس کرد. حیف است به شخصیتهای آفریده شده توسط ایشیگورو نپردازیم؛ اگر بخواهیم در چند جمله این شخصیتها را مرور کنیم با کسانی روبرو هستیم که هر کدام با وجود داشتن هویت ملی، نژادی و قومی، در عین حال از زمین و آسمانی خاص؛ جدا و مستقل هستند. به نوعی کسانی را میتوانیم لمس کنیم که بر امواج رخداد ها و موقعیتهای جغرافیایی متعدد شناورند و هویت ها تنها نامی برای خواندنشان به آنها اضافه میکند؛ شاید این را باید در هویت نویسندهای جست و جو کرد که انگلیسی ژاپنی الاصل خوانده میشود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.