یادداشت نان و ریحان نان و ریحان 1404/4/25 ماری آن ،که آن کا تصور میکرد چیزی نمانده قلبش بایستد، برگشت و در همان حال صدای جیغ کارن را شنید. پشت سر او جادوگر ایستاده بود. او لباس سرتا پا سیاهی به تن داشت. موهایش زبر و خاکستری بود و نوک دماغش زگیل گنده ای جا خوش کرده بود ... (از مت کتاب) 2 1 2 (0/1000) نظرات نان و ریحان 1404/4/25 برای بچه های ۱۰ تا ۲۰ سال 1
نان و ریحان
1404/4/25
1