یادداشت شکیبا غزنوی

        نازنین را در یک نفس خواندم.
تصور کنید نویسنده ای از شما بخواهد داستان کوتاهش را بخوانید، ولی قبل از آن برایتان تعریف کند که داستان درباره چه اتفاقی است.
چه کسی جز داستایفسکی می‌تواند چنین کاری بکند و شما را ترغیب کند تا آخرین صفحه کتاب را ببلعید و حریصانه صفحه آخر کتاب را زیر و رو کنید شاید سطری جا مانده باشد و نخوانده باشید؟!
بله او چنین کاری کرده است. برای داستانش مقدمه ای نوشته  و اتفاق اصلی داستانش را در آن توضیح داده است و شما را با این تصور به خواندن داستانش دعوت کرده است.حتی شخصیت های اصلی داستانش نامی ندارند و کل داستان در ذهن شخصیت مرد داستان می گذرد با این حال هیچ جایِ خالی حس نمی کنید. شخصیت پردازی اش بی‌نظیر است و با این که نامی ندارند برایتان شخصیت های زیادی در ذهن تداعی می‌کند مثل من، مثل تو و مثل خیلی های دیگر.
نازنین، روایت دل باختگی امانت فروشی است با پیچیدگی های شخصیتی عجیبش که او را با واقعیت خودکشی همسر جوانش مواجه می سازد. او درجریان سیال ذهنش در تلاش برای یافتن چرایی این اقدام همسرش است.او درجریان سیال ذهنش در تلاش برای یافتن چرایی این اقدام همسرش است.
پس از خواندن نازنین، طراحی جلدش برایم معنا گرفت ونمی توانم بگویم تا چه اندازه دوستش داشتم.



      
56

12

(0/1000)

نظرات

برای چی یک نمره کم دادید ؟
1

0

چون  روایتش سیالِ ذهنه و پایان مشخصی نداره، ممکنه برای هر خواننده ای جذاب نباشه. 
خودم  آخر کتاب این حس رو داشتم که:" همین؟ خب بقیه اش چی؟" 
من دوستش داشتم ولی به نظرم رسید ممکنه برای همه دوست داشتنی نباشه و از این نظر یه نمره کم دادم تا توقع خواننده بالا نره.
 

1