یادداشت ماهی خانوم

        «پریدم بغل بابابزرگ.
گذاشتم بوسم کند و نگفتم که ریش‌هایش صورتم را سوزن‌سوزن می‌کند.
گذاشتم هرچه می‌خواهد فشارم بدهد و نگفتم که دردم می‌آید.
آخر دلم می‌خواست یک نفر بغلم کند. 
همه بغل‌ها گرم بودند و من یخ کرده بودم ...»
      
48

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.