یادداشت رویا اسدی
1401/3/30
4.1
100
در قاموس کتابخوانی من یک کتاب فقط چند صفحه فرصت دارد که خودش را نشان بدهد، یعنی قلم نویسنده و متن و محتوا چشمم را بگیرد یا نگیرد! نه که مردودی ها را نخوانم، نه! فرق بین آنهایی ست که با خواندن شان لذت می بری و شارژ میشوی و آن دیگریهایی که معمولی اند!! و کتاب حامد عسکری با آن کلمات جدید و اصطلاحات با مزه و خاطرات شیرین کودکی و دلباختن به "نفس" به م مزه داد و کیفم را کوک کرد. و آن نگاه شاعرانه و لطیف، تشبیهات و توصیفات شعر گون که در یک سفرنامه حج حیرت آور بود، حداقل برای من. همان صفحه های اول، دفترچه کلمات جدیدم را کنار دستم گذاشتم و تا آخر کتاب، چندین صفحه پر کردم و برای منی که با هر کلمه جدیدی که یاد می گیرم سر ذوق می آیم حال خوب کنِ شادی آوری بود. و چه توفیقی نصیب نویسنده شد بی هیچ انتظار و فیش خریدن و غصه ای افتادند در آغوش خدا. خیلی دلم میخواست می نوشتند که نفیسه خانم چه دعایی کردند و چطور خواستند که اجابت شد و آن اطمینان از کجا آمده بود؟ می نوشتید تا ما هم یاد بگیریم و همان مدلی با همان کلمات متوسل شویم، بلکه ما هم حاجت بگیریم! که ما توی قسمت شدن زیارت مشهدمان هم درماندهایم. برجسته ترین و نغزترین نکته کتاب، همراه شدن با فردی بود که در زندگی عادی اش، معمولی نبود. نه به خاطر اینکه نویسنده و مشهور بودن؛ نه! چون که دلباخته حضرت امیر و آتش گرفته با غم حسین علیه السلام، هیاتی و روضه خوان و مبتلا بوده اند... و کلمه هایشان... کلمه ها و واژه هایی که رنگ و بوی هیات، سینه زنی و مشکی پوشی و روضه خوانی داشتند. آن گریز زدن به روضه با هر زیارت و مسجد و واقعه تاریخی کار هر کسی نیست، فقط یک دلسوخته کربلا و شیفته اهل بیت می تواند برود مدینه و مکه، هم حاجی بشود و هم کربلایی به واسطه اینکه با صلی الله علیک یا اباعبدالله هم میشود زائر شد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.