یادداشت سمیه علی اکبر پور

سخت پوست
        داستان سخت پوست در واقع بر پایه تعریف نوستالژی میگذره، اتفاقات و خاطراتی که در دهه ی هفتاد گذشته و وقتی شخصیت اصلی کتاب از پدرش حرف میزنه پدرش رو با اون خاطرات در ذهن میاره ،و این حتما برای خواننده ای مثل من که اهل نوستالژی بازیه شیرینه.
وقتی از دریا حرف میزنه و شنا  در دریا حضورت رو در اون صحنه ها حس میکنی.
اما مسئله ای که با داستان دارم اینه که انگار نویسنده ما رو آگاه به قصه فرض کرده و تصمیم گرفته یک چیزهایی رو برای ما تعریف نکنه ؛ مثل اینکه شخصیت امین با پدرش مشکل داره و ما نمیفهمیم ریشه این مشکل کجاست! 
اما مسئله واقعی در پایان بندی کتابه اتفاقی در انتهای کتاب میفته که هیچ نشونی ازش در داستان وجود نداره، انقدر عجیبه که من حتی فکر میکنم لابد من متوجه نشدم که دلیل این اتفاق چیه و حتما یک جایی دلیلش توضیح داده شده و این مسئله به نظرم داستان رو از جذابیت خودش میندازه.
      
68

13

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.