یادداشت مسیح ریحانی
1403/12/26
این اثر که در واپسین روزهای سال ۰۳ توسط «نشر خوب» و با ترجمهی خوب «نیکزاد نورپناه» روانهی بازار کتاب شد، متشکل از یک نوولا بهنام «بُنسای» و داستان کوتاهی به نام «چقدر خوب سیگار میکشیدم» از مجموعهی «My Documents» است. 📚 از متن کتاب - بُنسای: «بُنسای کپی هنرمندانهای از یک درخت است، البته در ابعاد مینیاتوری.» «الخاندرو سامبرا»، نویسندهی شیلیایی، با نثر مینیمال و موجز خود، جهانی را میآفریند که در آن عشق، حافظه و هویت با لحنی آرام اما همراه با طنزی خراشنده روایت میشود. هر دو اثر کوتاهاند، اما بدونشک تا مدتها در ذهن هر خوانندهای باقی میمانند. «بُنسای» شروعِ غریب و جسورانهای دارد.: «آخرش زن میمیرد و مرد تنها میماند.» گویی که نویسنده با گفتنِ پایان قصه در همان نخستین سطر، خواننده را برای تماشای مسیر فرامیخواند. «بُنسای» که ابتدا با روایتِ رابطهی «خولیو» و «امیلیا» و عاشقانههای آنها میانِ کتابها و رمانها آغاز میشود، در نهایت به داستانی در باب نوشتن، دروغ و خلق بدل میشود. 📚 از متن کتاب - بُنسای: «اولین دروغی که خولیو به امیلیا گفت این بود که مارسل پروست خوانده.» «چقدر خوب سیگار میکشیدم» به نظر میرسد که یک خاطرهنگاری باشد از نویسندهای که در نوعی فرایند درمانی نود روزه برای ترک سیگار شرکت کرده است. نویسندهای که فکر میکند بدون سیگار حتی نمیتواند بنویسد. آیا این قصهی خود سامبراست؟ بهقول مترجم اثر در مقدمهاش: «شاید باشد و شاید نباشد.» 📚 از متن کتاب - چقدر خوب سیگار میکشیدم: «میگرنها جالباند و جز این بهرهای از زیبایی نیز بردهاند (گونهای از زیبایی که درونِ ناگفتنی میتپد.) اما دانستن اینکه از مرضی جالب و زیبا رنج میکشی چه فایدهای دارد؟» «سامبرا» در این اثر از تجربهی ترک سیگار و بازگشت به آن، پلی میسازد به سوی خود. شاید نسخههای قدیمی خود. «چقدر خوب سیگار میکشیدم» روایتی است زیادهانسانی از عادتی که هم خندهدار است، هم دردناک. هم عادی است، هم هولناک. برای من این داستان بیش از آنکه دربارهی سیگار باشد، دربارهی مواجهه با خود بود - با آن نسخههایی که شاید دیگر نیستند، اما دودشان هنوز دور و برم پرسه میزنند. 📚 از متن کتاب - چقدر خوب سیگار میکشیدم: «من آدمی هستم که تصمیم خودم را گرفتهام؛ عوض خرید خانه ترجیح میدهم سیگار بکشم. من همانیام که یک خانهی کامل را دود کرده فرستاده هوا.» ترجمهی نیکزاد نورپناه روان و وفادار است، و مقدمهاش نیز بهخوبی لحن سامبرا را معرفی میکند. اگر به ادبیات مینیمالیستی، روایتهای موجز اما تأثیرگذار، و داستانهایی علاقهمندید که با کمترین کلمات بیشترین تأمل را برمیانگیزند، این کتاب انتخاب درستیست.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.