یادداشت ملیکا🌱

ملیکا🌱

ملیکا🌱

1403/10/10

        داستان درباره‌ی پیدایشِ واقفیه (کسانی‌که بعد از شهادت امام کاظم در ایشان وقوف کردن و امامت امام رضا رو قبول نکردن) هست. مثلِ خیلی از کتاب‌های این سبکی، شخصیت‌های واقعی و خیالی در هم آمیخته شدن. یکی از مشکلات من با این کتب، همینه اتفاقا! این‌که مرز واقعیت و خیال مشخص نیست! نمی‌دونیم چقدر داریم تاریخ و مستندات می‌خونیم، چقدر فکر و خیالِ نویسنده رو!
درهرصورت به نظر می‌آد اتفاقات پایانیِ کتاب اکثرا خیالی و غیرواقعی بودن.
روند و نثرِ کتاب روان و خوب بود ولی هرچی به آخر نزدیک‌تر می‌شدیم مبهم‌تر می‌شد. پایان‌بندیِ حیان خوب بود ولی نسیبه نه.
شخصیت‌پردازی نسیبه خوب بود! زنی فتنه‌گر و پیچیده که در آنِ واحد تصمیم می‌گرفت و حیله‌گری می‌کرد!
ارتباطِ حیان با امام علی‌بن‌موسی می‌تونست پررنگ‌تر نشون داده بشه.
درمورد شخصیتِ زیاد بن مروان، که اصلی‌ترین شخصیتِ واقعیِ این کتابه، نمی‌دونم چقدر از مطالب واقعی بود و چقدر غیرواقعی. چیزی که در گوگل یافت شد خیلی کم بود، و خیلی خلاصه نوشته بود که چون هفتادهزار دینار از اموالِ امام پیشش بوده وسوسه می‌شه و امامتِ امامِ بعدی رو انکار می‌کنه. نمی‌دونم در کتبِ تاریخی چیزی بیش از این پیدا می‌شه یا نه ولی بهتر بود انقدر یک شخصیتِ واقعی درگیرِ خیالاتِ نویسنده نمی‌شد.
      
30

12

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.