یادداشت حسن اجرایی
1401/10/19
کتاب آنقدر برایم جذاب و خواندنی بود که نزدیک ده صفحه فقط فهرست نوشتهام و صفحههای مختلف آن را علامت زدهام و عنوان شخصی زدهام. در خلال همین علامت زدنها، دیدم که بهآذین در جایجای کتاب تصریح میکند که مهمترین اصل در کانون نویسندگان، مخالفت با هر گونه سانسور بوده است و میبینیم که حاضر نیست کمترین سازشی با حکومت شاه در این باره نشان دهد. بهآذین چهار ماه پیش از پیروزی انقلاب، آنجا که در حال نگارش مبانی عقیدتی حزبی است که خود را تئوریسین آن میداند، بر آزادی انتشار کتاب و جزوه و مجله و روزنامه و غیر آن تاکید میکند، اما همین که به «اخبار و اطلاعات، گزارش تصویری حوادث، مباحث اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و غیر آن» میرسد، شرطی مبهم و نامعلوم و تفسیرپذیر میگذارد که «به شرط رعایت مصالح دموکراسی خواهند توانست بی هیچ منع و حذف و تحریف به مردم عرضه شوند.» نکته جالبتر آنجاست که این مطالب در خاطرات ۲۶ مهر ۵۷ بهآذین آمده، و کافی است چهار ماه جلو برویم و به خاطرات ۲۱ بهمن ۵۷ برسیم، تا اعتراض او به بازگشت سانسور را ببینیم و تصریح او به اینکه «هیچگونه سانسور از هیچ طرف نباید باشد.» بهآذین مهر ۵۷، خود را در قامت یک رهبر سیاسی میبیند و حاضر نیست در یک جزوه حزبی، از شرطگذاری برای آزادی انتشار خودداری کند، اما در بهمن ۵۷ در وضعیتی که رهبری سیاسی آیت الله خمینی را تثبیتشده میبیند، مطلق سخن میگوید و بر «هیچگونه سانسور» پای میفشرد. حال سؤال اینجاست که آیا میتوان این تفاوتها و تضادها در نقشهای مختلف یک آدمیزاد را طبیعی دانست؟ آیا خود ما چنین حقی خواهیم داشت که در مسئولیتها و نقشهای مختلف، انسانهایی متفاوت باشیم؟
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.