یادداشت جواد جعفریان
1403/10/3
🔅((پدر گفت: دوست داشتن كه عيب نیست باباجان. دوست داشتن دل آدم را روشن میکند،اما کینه و نفرت دل آدم را سیاه میکند. اگر از حالا دلت به محبت انس گرفت، بزرگ هم که شدی آمادهی دوست داشتن چیز های خوب و زیبا این دنیا هستی. دل آدم عین یک باغچه پر غنچه است.اگر با محبت غنچه ها را آب دادی باز میشوند،اگر نفرت ورزیدی غنچه ها پلاسیده میشوند. آدم باید بداند نفرت و کینه برای خوبی و زیبایی نیست، برای زشتی و بی شرفی و بی انصافی است. اینجور نفرت علامت عشق به شرف و حق است.)) 🍃همیشه یک رمان را که تمام میکنم، سریع به کتابخانهام مراجعه کرده تا کتاب داستانی دیگری را جانشین آن قراردهم. چشمم به (سووشون) خورد، اثر خانم سیمین دانشور همسر مرحوم جلال آلاحمد. سال ها پیش یک بخش آن را تحت عنوان درس هفتم کلاس دوم دبیرستان، که از آن عبارت معروف ( شلخته درو کنید تا چیزی گیر خوشهچین ها بیاید) برای شما احتمالا آشنا است، خوانده بودم. سووشون یا سیاوشون داستان حماسی،تلخ و شیرین در روزهای گرسنگی مردم شیراز است که توسط راوی اولشخص هدایت میشود. بستر این نوشته در یکی از تاریکترین روز های تاریخ سیاسی ایران روایت شده و محتوای آن آمیختهای از اشغال ایران توسط متفقین،گرسنگی رعیت،ظلم ستیزی یوسف خان، مهر مادری و عشق زنانگی زری ، نغزگویی های عمهخانم،محافظهکاری ابوالقاسم و تبلور همه نمادهایی است که در جهان واقع نیز بدیل دارند. خواندن کتاب و نقدش باشد برای اهل آن،اما یک نکته بسیار قابل تحسین این کتاب، روایت ماجرا از جانب یک خانم است که حس مهر و عطوفت مادر-همسری را در کنار مرارت های حاصل از تلخی وضعیت تاریخسیاسی خاص آن دوره را همزمان تصویر کرده و ماجرا های قابل تأملی خلق مینماید. 🔸النهایه، دنیایی که سیمین دانشور در این کتاب تصویر میکند، کمنظیر است...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.