یادداشت علیرضا فراهانی
1404/1/16
به عنوان خوانش دومی که از این کتاب داشتم، اینگونه مینویسم که این اثر یکی در دسترسترین کتابهای فلسفه عمومی و نه تخصصی برای دوستداران فلسفه در دو دهه اخیر است که با هدف احیای نقش فلسفه بهعنوان راهنمایی عملی برای زندگی بهتر نگاشته شده است. در خوانش دوم از این کتاب، سعی کردم این خوانش را مفصلتر و به صورت تحلیلی و معاصرانهتری بخوانم. دو باتن با بهرهگیری از اندیشههای شش فیلسوف برجسته سقراط، اپیکور، سنکا، مونتنی، شوپنهاور و نیچه به مسائل روزمره انسان میپردازد. در بستر فلسفه به زبان انگلیسی در بیست سال گذشته، گرایشی به سوی فلسفه کاربردی دیده میشود که متفکرانی چون مارتا نوسباوم و پیتر سینگر بر آن تأکید دارند. کتاب دو باتن در این جریان جای میگیرد و با الهام از تسلیبخشیهای فلسفه بوئتیوس در قرن ششم، رویکردی درمانی به فلسفه ارائه میدهد. این کتاب به سبک مقالهگونه و با زبانی ساده و گیرا نوشته شده و فلسفه را به زندگی روزمره پیوند میزند. این اثر با این ایده ساده اما عمیق آغاز میشود که فلسفه میتواند در مواجهه با چالشهای جهانی زندگی مانند عدم محبوبیت، فقر، ناکامی، احساس ناکافی بودن، دلشکستگی و مشکلات، تسلیبخش باشد. هر یک از شش فصل کتاب به یک فیلسوف و یک مسئله خاص اختصاص دارد و با استفاده از ایدههای او راهحلهای عملی ارائه میدهد. دو باتن با سقراط و مسئله عدم محبوبیت شروع میکند. با استناد به محاکمه و مرگ سقراط در آثار افلاطون، او استدلال میکند که سقراط به ما میآموزد عقل و صداقت را بر تأیید عمومی ترجیح دهیم. در دورانی که شبکههای اجتماعی فشار برای همنوایی را تشدید کردهاند، این فصل پیامی جاودانه درباره شجاعت فکری ارائه میدهد. فصل دوم به اپیکور و مشکلات اقتصادی روزمره میپردازد. اپیکور، که اغلب به اشتباه لذتجو معرفی شده، زندگیای ساده با لذتهای معنوی مانند دوستی، آزادی و تأمل را ستایش میکرد. دو باتن از اپیکور برای نقد ارزشهای مصرفگرایانه استفاده میکند، پیامی که در برابر سرمایهداری قرن بیستویکم همچنان معنادار است. سنکا، فیلسوف رواقی، موضوع فصل سوم است که به ناکامی و ناامیدی میپردازد. دو باتن نشان میدهد که سنکا معتقد بود رنج از ناهماهنگی بین انتظارات و واقعیت ناشی میشود. پذیرش غیرقابلپیشبینی بودن زندگی، چارچوبی روانشناختی برای تابآوری ارائه میدهد که با درمان شناختی-رفتاری امروزی همخوانی دارد. فصل چهارم به مونتنی و احساس ناکافی بودن اختصاص دارد. مقالههای مونتنی با کاوش صادقانه در کاستیهای انسانی، خودپذیری و فروتنی را تشویق میکنند. دو باتن از مونتنی برای نقد معیارهای کمالگرایانه جامعه استفاده میکند، پیامی که با اضطرابهای ناشی از تصاویر ایدهآل در شبکههای اجتماعی همخوان است. شوپنهاور در فصل پنجم به دلشکستگی میپردازد. دیدگاه بدبینانه او به میل انسانی به عنوان نیرویی سیریناپذیر، با تفسیر خوشبینانه دو باتن تعدیل میشود که معتقد است درک بیهودگی میل میتواند ما را آزاد کند. این فصل ایدههای شوپنهاور را به نظریههای روانشناختی مدرن درباره دلبستگی پیوند میدهد. فصل آخر به نیچه و غلبه بر مشکلات اختصاص دارد. نیچه با تحسین توانایی یونانیان باستان در تبدیل رنج به دستاورد فرهنگی، به ما میآموزد که با استقامت بر سختیها غلبه کنیم. این دیدگاه با گرایشهای امروزی به اجتناب از درد از طریق حواسپرتی مقابله میکند. سبک ادبی دو باتن یکی از نقاط قوت کتاب است. نثر او ظریف و در عین حال صمیمی است و تحلیل فلسفی را با حکایات و ارجاعات فرهنگی درهم میآمیزد. این سبک، تسلیبخشیهای فلسفه را به پلی بین فلسفه آکادمیک و ادبیات عمومی تبدیل کرده است. از منظر فلسفی، برخی معتقدند دو باتن ایدههای پیچیده را بیش از حد سادهسازی کرده است. برای مثال، تفسیر او از نیچه ممکن است جنبههای رادیکالتر فلسفه او را کمرنگ کند. با این حال، این سادهسازی عمدی است تا فلسفه برای مخاطبان عام قابلفهم شود. از دیدگاه علمی، این کتاب با پژوهشهای روانشناختی درباره بهزیستی همخوانی دارد. استفاده از رواقیگری با تأکید درمان شناختی-رفتاری بر بازسازی افکار منفی همراستاست. همچنین، تمرکز اپیکور بر لذتهای ساده با روانشناسی مثبتگرا همخوان است. تأثیر فرهنگی این کتاب قابلتوجه است. این اثر به چندین زبان ترجمه شده و الهامبخش یک مجموعه تلویزیونی بوده است. منتقدان آن را «راکاندرول جدید» فلسفه نامیدهاند که نشاندهنده نقش آن در احیای جایگاه عمومی فلسفه است. انتخاب فیلسوفان توسط دو باتن استراتژیک است و دورههای باستانی، قرون وسطی و مدرن را دربرمیگیرد. این تنوع بر اهمیت همیشگی فلسفه تأکید دارد، موضوعی که با آثار فلسفی معاصر مانند خوکی که میخواهد خورده شود جولین باجینی (2005) همخوانی دارد. عنوان کتاب آشکارا به بوئتیوس اشاره دارد که اثرش در زندان بهصورت گفتوگویی با بانوی فلسفه نوشته شد. دو باتن این قالب را مدرن کرده و گفتوگوی تمثیلی را با روایتی ترکیبی از زندگینامه، فلسفه و تأملات شخصی جایگزین کرده است. در بستر فلسفه قرن بیستویکم، این اثر به نقد انزوای آکادمیک فلسفه پاسخ میدهد، موضوعی که متفکرانی چون سایمون کریچلی بر آن تأکید دارند. دو باتن با پرداختن به دغدغههای جهانی، فلسفه را هم عمیق و هم کاربردی نشان میدهد. در رابطه با فصل اول، بررسی عدم محبوبیت از طریق سقراط در دنیای قطبیشده امروز بسیار مرتبط است. تعهد سقراط به پرسشگری از هنجارهای اجتماعی، حتی به قیمت جانش، الگویی برای شجاعت فکری ارائه میدهد. در رابطه با فصل دوم، اپیکور درباره فقر به بحثهای جاری درباره نابرابری اقتصادی سخن میگوید. تفسیر دو باتن از سادگی اپیکوری، پاسخی فلسفی به فرهنگ مادیگرا ارائه میدهد که با جنبشهای مینیمالیستی امروزی همخوان است. در رابطه با فصل سوم، رواقیگری سنکا چارچوبی برای مدیریت ناکامی ارائه میدهد که در ادبیات روانشناختی اخیر درباره تابآوری دیده میشود. ارائه در دسترس دو باتن از اصول رواقی، به احیای رواقیگری در ادبیات خودیاری کمک کرده است. در فصل بعدی، تمرکز مونتنی بر خودپذیری با پژوهشهای روانشناختی مدرن درباره عزتنفس و تصویر بدنی همخوان است. دو باتن با خوانش خود از مونتنی، خوانندگان را به پذیرش نقصهایشان تشویق میکند. در فصل بعدی، دیدگاه بدبینانه شوپنهاور به عشق، بهعنوان منبعی از رنج، لنزی فلسفی برای بازنگری ایدهآلهای رمانتیک ارائه میدهد. این دیدگاه با بحثهای معاصر درباره نظریه دلبستگی همراستاست. در فصل آخر، تأکید نیچه بر استقامت در برابر سختیها با زمینههای اگزیستانسیالیستی در فلسفه مدرن همخوانی دارد. تفسیر دو باتن نشان میدهد که رنج میتواند محرک رشد شخصی باشد، مفهومی که در پژوهشهای روانشناختی درباره رشد پس از سانحه دیده میشود. دسترسیپذیری کتاب هم تحسین و هم نقد را برانگیخته است. در حالیکه فلسفه را به نوآموزان معرفی میکند، برخی معتقدند پیچیدگیهای این رشته را کمرنگ میکند. این تنش منعکسکننده بحثهای جاری در فلسفه درباره تعادل بین دقت و دسترسیپذیری است. سبک مقالهگونه دو باتن از سنت مونتنی الهام گرفته و روایت شخصی را با کاوش فلسفی درهم میآمیزد. این رویکرد، کتاب را از متون فلسفی فنی متمایز کرده و آن را با کارهای نویسندگانی چون ربکا سولنیت همتراز میکند. هدف درمانی کتاب آن را به سنت باستانی فلسفه بهعنوان شیوهای برای زندگی پیوند میدهد، سنتی که پیر هادو در فلسفه بهعنوان شیوه زندگی (1995) به آن پرداخته است. دو باتن این سنت را مدرن کرده و فلسفه را ابزاری برای مواجهه با چالشهای وجودی میکند. این کتاب الهامبخش موجی از آثار فلسفی در دسترس بوده است، مانند چگونه زیستن سارا بیکول (2010) که زندگینامه مونتنی را با حکمت عملی درهم میآمیزد. تأثیر دو باتن در این گرایش به فلسفه کاربردی آشکار است. بررسی تمهای جهانی در این کتاب، جذابیت آن را در فرهنگهای مختلف تضمین کرده است. برخی منتقدان معتقدند که تمرکز درمانی دو باتن ممکن است به انفعال منجر شود. برای مثال، خوانش او از رواقیگری سنکا ممکن است بهجای مقاومت در برابر نابرابری، پذیرش را ترویج کند. از منظر ادبی، استفاده دو باتن از ابزارهای بصری مانند نمودارها، عکسها و تصاویر، دسترسیپذیری کتاب را افزایش داده و آن را با فرهنگ بصری قرن بیستویکم همراستا کرده است. از نظر فلسفی، این کتاب با نشان دادن ارتباط اندیشههای باستانی و مدرن با مسائل امروزی، دیدگاههای بدبینانه درباره بیربطی فلسفه را به چالش میکشد. ساختار کتاب که هر فصل به یک فیلسوف و یک مشکل اختصاص دارد، شبیه رویکرد مطالعه موردی در اخلاق کاربردی است. این قالب به دو باتن امکان میدهد مفاهیم پیچیده را بهصورت متمرکز و قابلفهم بررسی کند. انتخاب فیلسوفان توسط دو باتن جامع نیست اما استراتژیک است و طیف گستردهای از دیدگاهها را از عقلگرایی سقراطی تا اگزیستانسیالیسم نیچهای دربرمیگیرد. این تنوع، ماهیت چندگانه فلسفه مدرن را منعکس میکند. تأثیر این کتاب بر فرهنگ عمومی غیرقابلانکار است. اقتباس آن به یک مجموعه تلویزیونی و خوانندگان گستردهاش، نقش آن را در دموکراتیزه کردن فلسفه نشان میدهد. از منظر علمی، این کتاب پیشگام ادغام فلسفه و روانشناسی است. استفاده از رواقیگری و اپیکوریسم، کاربرد اصول فلسفی در درمانهایی مانند درمان شناختی مبتنی بر ذهنآگاهی را پیشبینی میکند. بررسی عشق از طریق شوپنهاور، لنزی فلسفی برای موضوعی ارائه میدهد که اغلب به روانشناسی واگذار شده است. این دیدگاه خوانندگان را به بازنگری ایدهآلهای رمانتیک دعوت میکند. فصل نیچه با تأکید بر استقامت، با بحثهای معاصر درباره تابآوری و رشد پس از سانحه همخوانی دارد. تفسیر دو باتن، رنج را بهعنوان محرکی برای توسعه شخصی معرفی میکند. دسترسیپذیری این کتاب آن را به نقطه شروعی ایدهآل برای نوآموزان فلسفه تبدیل کرده است. لحن صمیمی و تمرکز عملی آن، خوانندگان را بهسوی متون پیچیدهتر مانند تاریخ فلسفه غرب برتراند راسل (1946) هدایت میکند. در پایان، تسلیبخشیهای فلسفه اثری برجسته در فلسفه عمومی است که ظرافت ادبی، بینش فلسفی و ارتباط روانشناختی را درهم میآمیزد. جذابیت پایدار آن در تواناییاش برای تبدیل فلسفه به عملی زنده نهفته است که تسلی و حکمت را برای مواجهه با چالشهای زندگی ارائه میدهد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.