یادداشت Chista Rasouli
دیروز
- واسه من هیچچی به اندازهی شنیدن یه موسیقی خوب، به بوبنخوانی شبیه نیست. - میخوام بگم «جوری که بوبن واژهها رو میچینه کنار هم خیلی خوبه» ولی نمیتونم این رو بگم. چون چیزی که من میخونم ترجمه است و چینش واژهها کار مترجمه قاعدتن. ولی به کتابهای دیگهی بوبن فکر میکنم از مترجمهای دیگه و میبینم اونها هم همین حال رو داشتند. پس کار خود بوبنه. حالا نگم «چینش واژهها»؛ اون حس خوب، اون فکر، اون جنون، اون چیزی که بوبن سنجاقشون میکنه به جملهها، و جوری که سنجاقشون میکنه. اونا رو دوست دارم من. - تا اینجا هر کتابی از بوبن خوندم، با مرگ و عشق گره خورده. «فراتر از بودن» اوجشه. یه عاشقانهی ساده است این کتاب بدون بدیهای عاشقانههای معمول. خصوصن اینکه لوس نیست. - «فراتر از بودن» عجیب من رو یاد «چهل نامهی کوتاه به همسرم» اثر نادر ابراهیمی میانداخت. بیشتر که دقت و فکر میکنم بوبن و ابراهیمی شبیهاند در نوشتن. به همون اندازه که برایم فرق زیادی نمیکنه کدوم کتاب ابراهیمی رو بخونم -چون همهشون شبیهاند و یک حال دارند و تابلوست! که نوشتهی ابراهیمیست-، فرقی نداره کدوم کتاب بوبن رو هم بخونم. من، بوبن و ابراهیمی رو از حس و حال جاری در نوشتههاشون میشناسم. هردوشون تو هر کتاب دوباره خودشون و اثرهای دیگهشون رو تکرار میکنند. ولی چهقدر من این تکرار رو دوست داشتم تا اینجا.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.