یادداشت
1403/6/9
3.6
28
این کتاب را سال پیش خواندم و یادم است که وقتی تمام شده بود آنقدر از قلم داستایفسکی متاثر و هیجانزده بودم که همان موقع رفتم روی سایت طاقچه احساسم را بنویسم و نظرات سایر کاربران را بخوانم (ان موقعها بهخوان نبودم). اما متوجه شدم خیلی از کاربران اندازه من از خواندنش لذت نبردهاند!🤷♀️ به نظرم یکی از نکات مهم لذت بردن از این داستان نخواندن خلاصه آن است. منظورم فقط پایان ماجرا نیست. بلکه به نظرم اگر هیچ چیز از دلیل حالات آقای گالیادکین از قبل نخوانده باشید و قدم به قدم با کتاب همراه شوید، از کتاب لذت بیشتری خواهید برد. من این کتاب را از بهترین آثار داستایفسکی میدانم. شخصیت پردازی آقای گالیادکین، روایت ذهنی، دیالوگها و ...همه عالی بود و همه در خدمت درونمایهی داستان. اگرچه میگویند داستایفسکی همزاد را در رقابت با استاد خود گوگول نوشته و تشابهی میان این اثر و داستانهای «یادداشتهای یک دیوانه»، «شنل» و «دماغ» از گوگول وجود دارد اما من اگرچه علاقهام به گو گول هم بسیار زیاد است اما به نظرم میرسد این صرفاً در حد همان شباهت مضمون است و کاملاً جنس شخصیتپردازیهای خاص داستایفسکی را در این کتاب هم میتوان مشاهده کرد. جذابیت و کشش داستان هم برای من تا صفحه آخر باقی ماند، به همان دلیلی که بالاتر نوشتم. یادم است آن دو سه روز که کتاب را میخواندم آقای گالیادکین برایم مثل یک آدم واقعی یک جایی در این دنیا بود که نگرانش بود و نمیدانستم چطور میتواند از پس مشکلاتش برآید. خلاصه کتاب را دوست داشتم🙂 و امیدوارم شما هم اگر خواندید دوستش داشته باشید☘
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.