یادداشت |طـنـاز|
دیروز
"مسئله همین است هیچوقت نمی دانید ابدیت چندین چیز مختلف است.همیشه تغییر میکند.ابدیت همان چیزی است که همه چیز به آن بستگی دارد.ابدیت می تواند بیست دقیقه، صد سال یا فقط این لحظه باشد یا هر لحظه دیگری باشد که آرزو میکنیم بیشتر و بیشتر طول بکشد. اما تنها یک حقیقت درباره ابدیت وجود هست که واقعاً اهمیت دارد و آن هم این است: ابدیت دارد اتفاق می افتد. ابدیت همان موقعی بود که با وس زیر آفتاب درخشان، شروع به دویدن کردم، و هر لحظه بعد از آن را ببینید، ابدیت همینجاست. الآن الآن الآن" این کتاب رو به صورت تصادفی پیدا کردم و به صورت تصادفی هم تصمیم به خوندنش گرفتم. چرا؟ چون اسم کتاب واقعا من رو جذب کرد. شاید چون اسم کتاب سوال من هم بود. پنجاه صفحه اول با خودم می گفتم که کتاب جالبی به نظر نمیاد و حتی فکر کردم که شاید بهتر باشه خوندنش رو متوقف کنم، اما خب ادامه دادم و خوندمش و در ادامه درباره کتاب صحبت میکنم... من خودم رو تا حد زیادی نزدیک به میسی میبینم داره سعی میکنه که مادرش رو راضی نگه داره و اینکه توی درس هاش موفق باشه در حالی که روزاش به شدت خسته کننده و تکراری شده و حتی شغل مورد علاقه خودش رو هم نداره. فکر میکنم تنها کسی که در خانواده میسی بعد از مرگ پدرش هنوز هم سعی در حمایت و شاد کردن خانواده خودش بود کرولاین بود. درحالی که همه نا امید بودن و روزای خسته کننده و تکراری رو پشت سر می گذاشتند فقط کرولاین بود که سعی می کرد به بقیه بگه :« یذره آروم باشید و استراحت کنید!» اما کسی بهش توجه نمی کرد. نکته جالب تر این بود که میسی حتی عشق واقعی رو هم تجربه نمیکرد و دوستدارش صرفاً اون رو به عنوان یک وسیله برای انجام کار هاش در نبود خودش می دید و میسی متوجه اون نبود و باز هم داشت آسیب می دید. عجیب بود که مادر خانواده تصمیم گرفت که به بچه هاش اجازه عزاداری نده و ما دیدیم که میسی هروقت میخواست درباره درد هاش با مادرش صحبت کنه یا موضوع بحث رو عوض می کرد یا وقت نداشت حتی اجازه نداد دخترش احساس واقعی خودش رو بگه و چیزی که میخواد رو بیان کنه اما مادر خانواده اصلا گوش نمی داد و همش به فکر موفقیت و بی نقص بودن دخترش بود. میسی بعد از اینکه «کترینگ ویش» رو پیدا میکنه و شروع به کار کردن میکنه تازه دوست های واقعی خودش رو پیدا میکنه و معنای زندگی رو متوجه میشه. یاد میگیره که خوش بگذره و نوجوان باشه یا بهتره بگم «ابدیت» رو در زمانی که با دوستاش بهش خوش میگذره پیدا میکنه. به نظرم به بعضی از شخصیت ها به اندازه کافی پرداخته نشده بود اما در یک کلام داستانی که درون کتاب جریان داشت پاسخ اسم کتاب رو رسوند. من در زمانی این کتاب رو خوندم که بیشترین احتیاج رو داشتم و تنهایی رو همیشه در کنار خودم احساس میکردم و اگر شما هم احساس من رو دارید به نظرم بهترین گزینه هستش و قطعا ارزش خوندن رو داره💫
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.